علیرضا پورمسلمی: سکوت / ساکن بود / و شب / پا به ماه / قورباغه در نهایت خود / و سنگ / ــ حالا که فکر میکنم ــ / سنگ، سکنی به صعب بود / حرکت، باد میشد / باد زمان / و میوزید / تا دوردست تار... ادامه متن
هفدهمین دوره جایزه ادبی صادق هدایت برگزار میشود. ادامه متن
داستان بلند بیرون از گلشته، میان ایوان در 103 صفحه، حکایت زن نویسندهای است که بیمار است و با شیمیدرمانی سعی دارد رمان نیمهکارۀ خود را با خردهروایتهایی که دارد، با کمک پری، یکی از کارکتر... ادامه متن
سه شعر از آرش نصرت اللهی: دو آمیخته با مهر و معاش بودیم / دو سختِ ایستاده / عصر تنهایی علامت سؤال بود / جنگها از درز پنجرهها فرو میآمدند / رنگها رفته بودند / کلمهها رفته بودند / قصۀ ما... ادامه متن
دست میکشد بر سرم و من مانند یک خوک خوب خِرخِر میکنم. پوزهام را میسایم به ساق پایش و کمکم بالا میروم و میرسم به رانهای گوشتآلودش. لعنت به این ماسک که نمیگذارد بویش را داشته باشم..... ادامه متن
شهباز پویا: اگر از کسی بخواهم رویِ سنگ قبری / روی سنگِ قبرِ من بنشیند / و آرام وآرام نام مرا بجود و یا حتی ببلعد / چگونه میتوانم با دستِ پشیمانم برگردم به پیشانیم بزنم / وبگویم: / نه نه تو... ادامه متن
وارد محوطۀ امامزاده که میشوم، خنکای نسیم بهاری میخورد توی صورتم. صدای قرائت قرآن قبل از اذان از بلندگوها پخش میشود و در فضای محوطه پیچیده. به شنیدن صدا، بعضیها قدم تند میکنند به سمت بقع... ادامه متن
سه شعر از فاطمه احمدزادگان: باران ببافم به شانههای علف / به قیچی بِکَنم چارقدی تهنشین در گل / و عشق در دهان ما چنان / بشکند کلماتی به دندان / آنقدر له بکند به زل زدنم / که رختخواب خوابش /... ادامه متن
شعری از امیر قنبری: من / گرمای تنم / و تو / آب بدنت را میفروشی / و شب / کنار مزرعۀ خاموش / در صدای وزغها / پرسه میزند... ادامه متن
این متن، گزارش حال مردی است که عاشق شده است و همواره در ایستگاه اتوبوس مینشیند و از اتوبوس جا میماند. چرا؟ چون چشمهایش را برای غرق شدن در رؤیای چشمهای معشوقهاش میبندد. این وضعیت، در اب... ادامه متن
آخرین دیدگاه ها