چند شعر از سعید نصاریوسفی: میروم تمامم را به تخت بدهم / و کمی کوتاه بیایم از لباسهام / و دراز بکشم بر خوابی که تخت مرده است! ادامه متن
دو شعر از نسترن بشردوست: من انسان خوبی هستم / هر روز به موقع بیدار میشوم / یاد گرفتهام برای شُستن / لباسهای رنگی را از لباسهای... ادامه متن
دو شعر از محمدعلی حسنلو: میگویند حل شده است / با یک لبخند(!) / لبخندی که شفا میدهد / لبخندی که صندلی شفادهنده را قدرتمندتر میکند / باید خوشحال باشیم که لبها / شانسی بزرگ را نصیبمان کرده... ادامه متن
سه شعر از آرش نصرت اللهی: دو آمیخته با مهر و معاش بودیم / دو سختِ ایستاده / عصر تنهایی علامت سؤال بود / جنگها از درز پنجرهها فرو میآمدند / رنگها رفته بودند / کلمهها رفته بودند / قصۀ ما... ادامه متن
شهباز پویا: اگر از کسی بخواهم رویِ سنگ قبری / روی سنگِ قبرِ من بنشیند / و آرام وآرام نام مرا بجود و یا حتی ببلعد / چگونه میتوانم با دستِ پشیمانم برگردم به پیشانیم بزنم / وبگویم: / نه نه تو... ادامه متن
سه شعر از فاطمه احمدزادگان: باران ببافم به شانههای علف / به قیچی بِکَنم چارقدی تهنشین در گل / و عشق در دهان ما چنان / بشکند کلماتی به دندان / آنقدر له بکند به زل زدنم / که رختخواب خوابش /... ادامه متن
شعری از امیر قنبری: من / گرمای تنم / و تو / آب بدنت را میفروشی / و شب / کنار مزرعۀ خاموش / در صدای وزغها / پرسه میزند... ادامه متن
سه شعر از ساناز وارسته: ابرهایم را قایم میکنم / و این تنهایی عجیب پیچیده در گیاهان پنبه را / بالشم را در آغوش میکشم / قورباغهها / بیرون میجهند / باید / قبلتر از اینها به آبگیری فکر می... ادامه متن
دو شعر از مرتضی صادقیان: کنارم کسی نیست / و طراوت ناخنهایم از دست میرود، / به این رسیدهام؛ / برادر بزرگام همان منام / که فقط دیرتر آمدهام، / خواهرم همان منام / با تراش نازکی بر لب و د... ادامه متن
چهار شعر از محمدرضا کلهر: تا دلت بخواهد / شعر نوشتم / باید خوشحال باشم که از تو هیچ نشانی در آنها نیست! / هرچند، / چند بار بهواقع بغض کردم / پشت پرچینِ نقطهچینها... / پشت پرچینِ نقطهچین... ادامه متن
آخرین دیدگاه ها