ادبیات اقلیت ـ “هسته پنهانی از شادی در رفتار مراقبانه” در مجموعۀ مدرسه خوشبختی نوشتۀ مرتضا کربلایی لو: *** برای اینکه عزیزی را از خوابی که رفته بیدار نکنید، کلید را آهسته در دماغ قفل میکنی... ادامه متن
عمر رابطه عاشقانه چند ماه است؟ چند سال است؟ شش ماه، چهارده ماه، دو سال؟ هرچه هست، انگار همه پذیرفتهاند که عمر عشق کوتاه است. ادامه متن
انسان سرشار، سرشار از انرژی، سکوت پیشه میکند. شادی یک دژ نفوذناپذیر است و برای همین، زبان را بند میآورد که راه بر نفوذ دیگران بسته شود. ادامه متن
«زوج بهیج» که در قرآن آمده است، یعنی هر دوتایی شادان. دیگر چه چیزی دوبار انجام میشود یا باید بشود؟ بوسه. انگار بوسۀ اول، «دزدی» بوده است و سارق باید بیتأخیر به کسی که بوسه را از او ربوده..... ادامه متن
شمایل اندوه
برای رنج و اندوه شدیدی که برده شده است، یک شمایل بسازید تا به شادی شما افزوده شود. هروقت برای حقیقتی پیکره میسازید، آن را در تله میاندازید. ادامه متن
گرسنگی قویتر از تشنگی است. گرسنه یکجا نمیایستد، به عمق نمیرود، بلکه برای یافتن غذایی که درد توقفناپذیر گرسنگی را فرو بنشاند، دست و پا می زند. ادامه متن
گفت بسم الله الرحمن الرحیم کلاهی است که سر ما رفته است. و همه خندیدند. خوشم نیامد. اگر الان بود، پا نمیشدم، کولهام را به دوش نمیکشیدم، موبایلم را خاموش نمیکردم... ادامه متن
گفت من از رازداری لذت میبرم. برایم فقط یک آموزۀ اخلاقی نیست. او درست میگوید. راز، هرچه باشد، قوی است و راز را نگاه داشتن و فاش نکردن، ذخیره کردن شادی است. ادامه متن
زندگیهای پر از نقاط اضطرار و ناچاری، شادترند از زندگیهایی که پر از دوراهیهای امکان و شرایط رفاه پر از اما و اگرند. آدم مضطر اما و اگر نمیکند. ادامه متن
چهل و هفت سال پیش، مادرم میرفته کلاس گلدوزی و کارهای نیمهکاره از آن دوران در یکی از بقچههایش مانده بوده است. ادامه متن
 
                                                                                                
                 
                 
                 
                 
                 
                 
                 
                 
                 
                
آخرین دیدگاه ها