دست میکشد بر سرم و من مانند یک خوک خوب خِرخِر میکنم. پوزهام را میسایم به ساق پایش و کمکم بالا میروم و میرسم به رانهای گوشتآلودش. لعنت به این ماسک که نمیگذارد بویش را داشته باشم..... ادامه متن
کارگاه داستان سایت «ادبیات اقلیت» جایی است برای انتشار آن دست از آثاری که نویسندگان آنها تمایل دارند کارشان نقد و دربارۀ آن گفتوگو شود. آثار خود را از طریق این فرم برای ما بفرستید و با شر... ادامه متن
در یک اتاقک زیرشیوانی خالی، شاعری جوان پشت میزی که به هیچ وجه شایستۀ نام زیبای میز تحریر نبود، نشسته بود. او شعر میسرود و خیال میبافت. شعر سرودن، خیالپردازی و رؤیابافی کسب و کاری است که ب... ادامه متن
آخرین دیدگاه ها