سه شعر از فاطمه احمدزادگان: باران ببافم به شانههای علف / به قیچی بِکَنم چارقدی تهنشین در گل / و عشق در دهان ما چنان / بشکند کلماتی به دندان / آنقدر له بکند به زل زدنم / که رختخواب خوابش /... ادامه متن
سه شعر از ساناز وارسته: ابرهایم را قایم میکنم / و این تنهایی عجیب پیچیده در گیاهان پنبه را / بالشم را در آغوش میکشم / قورباغهها / بیرون میجهند / باید / قبلتر از اینها به آبگیری فکر می... ادامه متن
چهار شعر از محبوبه ابراهیمی: آن سالها دودی از شهر ما بلند نشد / و بلندگوها مرثیه خواندند / آههای زیادی به آسمان رفت و دم بر نیامد / سال هزار و سیصد و کلمه / کلمات در خودکشی دست جمعی از کوه... ادامه متن
شعری از فاطمه احمدزادگان: از عشق بگویم / که هر شب با دود سیگار قرار میگذارم / مرا به رختخواب ببرد / که تمام پنجرهها را اتوکشیده بگذارم زیر تخت... ادامه متن
سه شعر از سپیده نیکرو: نیمی از پرنده در آفتاب مانده و نیمی دیگر / در سایه جان داده / مرگ تو حقیقت را دو نیم میکند / و پرده از آفتاب برمیدارد / ای تجسد صلح / که اعماق عادت را شکافتهای / و... ادامه متن
سه شعر از نرگس دوست: بوسیدهاند / ارغوانی پوست نازکت را / لبهایی که از ساوه با ترک برگشتهاند! / نگاه کن / ترکهای سبک! / سنگین!... ادامه متن
سه شعر از لیلا درخش: ورق خوردْ صبح / در لختههای خون / و بستری / که جفت زنان کرد را / با سرفه بریده بود / در حملههای دشتی که سر نداشت / با اعتمادی... ادامه متن
طیبه شنبه زاده: این شهر امروز ایستاده در ایستگاهش و دارد عق میزند / خیابانها سبزیها دختربچهها / همه آراماند / او که ظهر تکپوش مشکی است عصر... ادامه متن
شعری از سمیه دیندارلو: بیشک انفجار عظیمی رخ داده / با این حجم خون که به خیابان ریخته / به اینجای جنوب / صبح که نمیشناسد / ظهر / شب نمیشناسد... ادامه متن
شعری از فرزانه قوامی: پدربزرگ اما روایتی دیگر داشت / از دستهایی که لای خاکستر خزیده بودند / و اینگونه آغاز میکرد / -تو نمیفهمی! / ما سرنخ... ادامه متن
آخرین دیدگاه ها