بگو علی رضا و مرا از جهنم اسمم خلاص کن / نگاهی به جهان شعری علیرضا نوری
مهدی حسینزاده
شعر علی رضا نوری، شعری شیطنت آمیز است. شعری که سراغ سوژهٔ خاصی نمیرود بلکه سوژههای متنوع را به متن میکشاند. شعر او متنی چند سویه با لایههای فراوان و متکثر است. از این رو در شعر او نمیتوان دنبال موضوع خاصی گشت. بلکه تمام موضوعها از دریچهٔ شعر او بدل به موضوع خاص میگردند. سیاست، عشق، اجتماع، سکس، ادبیات، تاریخ همه در یک متن واحد جمع میشوند و متن ِ علیرضا نوری را میسازند.
راوی
راوی در شعر نوری غالباً خود شاعر است. در شعر او کمتر با راوی خُرد طرف هستیم. اگر هم وجود دارد برخاسته از زندگی خود شاعر است که از زیست شاعر نشئت میگیرد: (یه شب که همدان برف سنگینی باریده بود یه شب یه دختر کُرد اومد تو زندگیم گفت بیا بازی کنیم / کردیم / از اون شب به بعد هر شب همدان برف میآد حتا اون وقتای که برف نمیآد باز برف میآد و بازی رو میریزه تو جون آدم) / یکی از همین روزها اتوبوس میگیریم / میرویم تپههای هگمتانه حفاری کنیم) «تنیدن – ص۱۸» (اینجا پشت تخته سنگهای گنجنامه / پشت امامزاده کوه علفهایی قد کشیدهاند که بوی تن میدهند) «تنیدن – ص۴۲» و مثالهای بیشمار دیگری میتوان آورد که در پشت همهٔ آنها خود شاعر قرار دارد که با تمهیدات و تخیل شاعر در متن همراه میشوند.
راوی شعر نوری، راوی فرهیخته است همانطور که از عشق حرف میزند و از تنانگی از دیگر سو به سیاست میپردازدو به شاعران و ادبیات، تاریخ و وقایع معاصرنقب میزند و از هر گسترهای بخشی را به نفع شعرش مصادره میکند.
اجرا
یکی از مهمترین المانهای شعری نوری نحوهٔ مواجههٔ او با جهان کلمات است. شعر او بر بستر زبانی سیال و جریان سیال ذهن حرکت میکند. همانگونه که به نحلههای متنوع محتوایی میپردازد، زبان هم کارکرد ویژهٔ خود را در مواجهه با «خود» دارد. از این رو شعر نوری شعری تک محور و تک ساحته نیست و تلاش دارد طیفهای متنوع موضوعی را در کنار کنشگری زبان به چالش بکشد: (خراش نینداز به چهرهٔ هوا/ چاقو را از گردهٔ هوا دربیاور/ دستهای هوا را باز کن/ و بگو هوا هوا / تو را کشتند/ تو را در آغاز کتاب کشتند/ در انحنای تن زن کشتند/ در هواخوری زندان الوند/ و تو را به جزیره تبعید کردند و کردند
هوا قدی خمیده داشت قبلا بلند/ هوا دورهای زن بود در اواسط دههٔ چهل/ هوا انقلاب کرد و مثل سگ پشیمان شد/ و سینه سرخی از دهان هوا رفت که رفت/ برای شهری که هوایش را کشتند) «از یک شعر» (نرفته باشی امشب از درون خاک ها/ نرفته باشی که تا دو روز دیگر آن قلب چند وجهیات هنوز گِرد و گرم است/ تو را کشتند/ نه/ نه/ تو را کُشتاندند/ می فهمی/ به رنگ بادها/ به شرح آن دو چشم عمیق/ و خیابانی از قلبهای تلنبار که کنار هم میتپند و چون موشی بالا و پایین میپرند/ کجا میتوان شهر را یکجا میان جیب کوچکی جا داد و سوت زنان گم شد) «از یک شعر» یا در این سطرها از شعری دیگر: (گر دنیا را حواله دادهام به تخم چپم/اگر خیره میشوم به ملکوت و آلتم را نشانش میدهم/اگر در دستشویی گریه میکنم/ اگر/ اگر/ لعنت به این اگر که نشست بر گردهٔ زمان/ و اجازهٔ رقص به اندام تو نداد).
یکی از موارد دیگر استفادهٔ شاعر از اروتیسم عیان و بیپرده در بستر زبانی متن است جایی که همهٔ عناصر مورد اشارهٔ شاعر از مذهب، سیاست، اجتماع، عشق و… را یا با چاشنی زن و زنانگی یا با بهره گیری از الفاظ تند که در زبان شفاهی کاربرد دارد ممزوج میکند و به نفع متن مصادره مینماید. شعر او شعری قضاوت گر نیست بلکه شعری به سُخره گیرنده ست وگاه عصیانگر:
(جای تجاوز در تنت پیداست
در طول عمر تو خیلیها به زمان تجاوز کردند
یهوه
زرتشت
موسی
عیسی
فارقلیط
کسی که گوش را آفرید
کسی که به گوشهای تو دست برد
کسی که برای بوسیدن تو به لبهای من آموخت:
زنان را بوسه دیوانه میکند
کسی که با تمام قلبش زنی را میبوسد / تنهاست
کسی که با نوک انگشت، زنان را میبوسد/ تنهاتر است
روی چهل سالگی مکث کردهام
مرا با همین قیافه به سلولهای خاکستریات بسپار
اینجا خاور میانه است
هر لحظه یک خناس میتواند زیبایی تو را به گُه بکشد)
فرم اجرایی
نوع چیدمان اجرایی نوری بر «کلام» استوار است. شعر او از یک موضوع آغاز میکند و با یک پاساژ یا کلید واژه به موضوع دیگر میرود و این روند تا پایان اثر ادامه پیدا میکند. در برخی شعرها او پایبند به پایان بندی خاصی نیست و سعی دارد پایان باز داشته باشد تا متن در ذهن خواننده ادامه پیدا کند و خواننده «متن»های دیگری را در خوانش خود بخواند.
ازدیگر سو، شاعر در برخی شعرها بینامتنها را به شعرش فرا میخواند.گاه با اشارات مستقیم و گاه در مکالمه با متون معاصر، کلاسیک و نیز متون مقدس:
(و شب بود
شب سخت عجیبی بود
طنابها را پای چوبه دار میبردند
و چند عارف از قرن پنجم
دستهایشان را قلم کرده بودند
شعر مینوشتند
و شعرِ هیچ مینوشتند
و خانقاهِ قلب ما بسی رنج برده در سال سی
گویا برای آنهایی که در ۲۸ مرداد مردند
یک گور دسته جمعی در شعر شاعران هست
که خون حسنک را در شیشه کردند
و شیشه در آزمایشگاه به سبک اشراق غیب شد و شیخ احمد خاتمی عزه ذکرهوووووو
از شیشه بیرون جهید وُ
یاران چه غریبانه
با نوای کاروان
گلبرگ سرخ لالهها / در کوچههای شهر ما
ای مجاهد شهید مطهر
و طنابها منتظر
ساختمانهای بلند شهر منتظر
اووووووووووووووه
ما به دربی بزرگ پای تخت فکر میکنیم
و خانه از خانه تهی میشود
همهٔ عارفان به رنگ آبی عشق فکر میکنند
همهٔ عارفان روزی پشیمان میشوند
و دربی بزرگ را خداوند خواهد برد)
یا در این سطرها:
(بگو / بگو چگونه بمیرم / وقتی هر کدام از اعضایم / پیش یکی از معشوقههام جا مانده است / «درخت معجزه نیستم» / «من یوسف پدرم» */ قیافهام را کنار چاههای نفت جا گذاشتهام) {* سطری از شاملو- **نام کتابی از محمود درویش از مجموعهٔ تنیدن}
یا در این شعر:
(دف میکند
میزند
نه البته مثل براهنی دف دف ددف دف
دفی که صدای زن را به عرفان شرق میپاشد
دفی که صدای گرگ میدهد عووووو عووووووو
دفی کز گلویش صدای ابن مقفع میزند بیرون: انا مدینه العلم
دفی که مجنون در کعبه میزد و دور خدا میچرخید و استمنا میکرد
دفی که لطفعلی خان زند میزد
وقتی که مردان آغا محمد با آلتهای خونی فتحش کردند
به چوب لباسی قسم
به قرصهای تأخیری
به سورهٔ لوط قسم
به دفی که ابلیس بر جنازه خدا زد
انحنایِ تنِ زن شفاست)
و نیز در این سطرها:
(دهان تو فارسی است
دهان تو را نمیشود بست
دهان تو را نمیشود مثل محمد مختاری کشت
دهان تو را نمیشود در زندان چیز خور کرد
دهان تو را نمیشود اصلاً نمیشود اصلاً نمیشود دهان تو را گایید
دهان تو را نمیشود گذاشت اول کتاب و جای آن به استعاره گفت:
الف
لام
فین
نه نمیشود از دهان تو عارف شد
نمیشود که نمیشود از دهان تو خود فروشی کرد
اردی بهشت است
به همهٔ اعضایت بگو
اُطلب العشق
و عطر خوش زن باش
بگو اطلب العشق
و غار علیصدر در روان من باش
پُرآب
عمیق
عمیق
تو تاریخ منی
و هزار اردیبهشت در دهان تو پیداست)
که در پی آن شاعر با طنزی گزنده با متون و همچنین وقایع تاریخی مواجه میشود و شعر خود را پیش میبرد.
اما با این همه میتوان گفت شاعر در شعرهایی که تن به کلامهای تند نداده و از قدرت واژهها برای نیل به مقاصد محتوایی سود میجوید با شعرهای قویتر و تصاویر بکرتری مواجه میشویم. کما اینکه این موضوع در برخی شعرها گویی به بخشی تفکیک ناپذیر از ذات زبانی شاعر در اجرای فرم زبانی که در پیش گرفته درآمده، به اثر آزادی و خیزش زبانی خاصی بخشیده است که گویی با حذف آنها چیزی از ذات زیباییشناسی کلام شاعر کم میشود.
محتوا
در شعر علی رضا نوری همانگونه که تنوع سوژه به چشم میخورد، محتوا هم به فراخور وضعیت متن، متنوع و فراوانند. در روند حرکتی شعر او مسائل روزمره، وضعیت جهان امروز و مصائبی که فرد با آن دست به گریبان است به چشم میخورد.
شعر نوری با تقدس زدایی از برخی سنتها و آیینهای فکری – مذهبی و همچنین سیاسی، راه را به شریانهای بازتری از نوع اندیشه و نگاه به جهان پیرامون باز میکند و همهٔ اینها از خلال نگاه و زبانی سیال و شیطنت آمیز بر بستر واژهها و گزارههای آیرونیک و گزنده، رخ مینماید:
«و حقیقت تنهاست
مثل گربهای بعد از افتادن در حوض اسید»
——-
*تنیدن
ادبیات اقلیت / ۲۱ دی ۱۳۹۵