چرا منشی زاده “شاعر ریاضی” نیست / علیرضا پورمسلمی
ادبیات اقلیت ـ علیرضا پورمسلمی: در این یادداشت قصد بر آن است که نشان دهیم: چرا عنوان “شعر ریاضی” برای شعرهای کیومرث منشی زاده، عنوان مناسبی نیست. چکیدۀ بحث ما این است که استفاده از واژههای تخصصیِ علم در شعر، منجر به شعرِ آن علم نمیشود. میروسلاو هولوب، شاعر، زیستشناس و ایمنیشناس معاصر اهل کشور چک، بیان میکند: «ممکن است چیزی شبیه به رویکرد علمی وجود داشته باشد که در چیزی به نام شعر گنجانده شده باشد، اما عکس قضیه صادق نیست. علم در شعر میتواند با هستۀ تفکر علمی، ظرافت یا قاطع بودن سؤالات علمی و راهحلهای آن نمایانده شود. اما علم در شعر از طریق تفسیر و راستیآزمایی دادههای علمی نمایانده نمیشود، آنچنانکه در بعضی از مجلات آموزشی بیوشیمیدانها دربارۀ پروستاگلندینها و فیزیکدانها دربارۀ کوارکها مصرعهایی میسرایند.»[*]. احتمالاً آنچه باعث شده تا عنوان «شعر ریاضی» به منشی زاده منسوب شود، این دست اشعار او است:
«رها کن تربیع دایره را
و تثلیث زاویه را
چه کسی میداند جذر صفر
بینهایت است
یا صفر؟»[۱]
یا این سطرهای شعر «بعد پنجم، آزادی»:
دایره در اثبات تساوی شعاعهای خود
برگرد مرکز خود
خم مانده است
تا کی میتوان شعاعهای دایره را
به پیروی از یکدیگر
محکوم کرد». در پایان همین شعر از این سطرها اینگونه استفاده میشود:
«چراکه انسان
آزاد
به دنیا نمیآید
که آزاد
زندگی کند
که آزاد
بمیرد
انسان دایرۀ غمانگیزی ست
که تکرار میشود»
همچنین در شعر «خواب رنگی»:
«ما دو خط بودیم
همیشه موازی
همیشه موازی
درحالیکه نمیدانستیم
خط دایرهای ست
به شعاع بینهایت»
اینگونه سطرها که در آن، از واژگان ریاضیات استفاده شده است، احتمالاً سبب شده است که شعرهای مذکور، شعر ریاضی نامیده شوند. اگر چنین منطقی درست باشد، باید گفت ابیاتی مانند بیت زیر از حافظ نیز در این تعریف میگنجند: «عاقلان نقطۀ پرگار وجودند ولی// عشق داند که در این دایره سرگرداناند». همچنین این شعر قیصر امینپور: «شعاع درد مرا ضربدر عذاب کنید// مگر مساحت رنج مرا حساب کنید. محیط تنگ دلم را شکسته رسم کنید// خطوط منحنی خنده را خراب کنید». از این نوع ابیات در شعر کلاسیک ایران بسیار است. درواقع استفاده از دوری بودن دایره قرنهاست که در شعر فارسی رواج دارد و شاعران از آن استفاده میکنند. گیرم شاعر قدیم، آن را به دور فلک نسبت دهد و شاعر جدید آن را به دور باطل آزادی انسان معاصر. بهعلاوه، ریاضیاتی که منشی زاده در شعرهایش استفاده میکند، ریاضیاتی ابتدایی و مربوط به دوران دبیرستان و قبل از آن است و فکر نمیکنم چندان به تحصیلات آکادمیک ریاضی او مربوط باشد. اما بحث بر سر پیشرفته بودن یا ابتدایی بودن ریاضیات به کار رفته در شعر او نیست. بحث این است که استفاده از دادههای علمی و فرمولهای ریاضی برای بیان یک مفهوم، چنانکه هولوب نیز تأکید میکند، منجر به علم و ریاضیات در شعر نمیشود. آنچه شعر را ریاضیاتی و علمی میکند، دقت نظر موشکافانه و بدیع شاعر در امور است که پهلو به دقت علمی میزند، نه اینکه شعر را از اصطلاحات علمی بینباریم. اگر بخواهیم تأثیر ریاضیات را در شعر منشی زاده بررسی کنیم، این سطرها نیست که باید مورد توجه قرار گیرد، بلکه رویکرد به شعر و ساختار و ویژگی شعر اوست که باید بررسی شود. تأثیر ریاضیات را باید در اینگونه از شعرهای منشی زاده جستوجو کرد:
از صفر تا بینهایت
جهان به کوچکی حجم خواب خرگوش است
و نبض خسته نوع بشر
چو من
مغرور
صدای رویش نی در عدم هیاهویی ست
هراسناکتر از انفجار سربی نور
درون کوره خورشید کهکشان کبود
تمام بعد زمان را مچاله باید کرد
درون قرمزی سطلی از صدای خروس
حیات بازده اضطراب تکوین است
گریز ماده در حوزه عقیم خلأ
تا وقتی شاعری زیست علمی نداشته باشد و با مسائل مهم علمی دستبهگریبان نباشد و در آن فضا نفس نکشیده باشد، شعرش بهرهای از آن علم نخواهد داشت. در مقابل، شاعری که با دقت نظر و حساسیت علمی به پدیدهها نظر میکند و جهان را از این منظر رصد میکند، شعرش پر از دقایق موشکافانه است و هیچ لزومی هم به ردیف کردن اصطلاحات علم در شعرش نمیبیند. زیرا مفاهیم عمیق علمی در او بهاصطلاح تهنشین شده و با مفاهیم شاعرانه ممزوج شده است. شاعری که اصطلاحات علم را به شکل خام علمی وارد شعر میکند، هنوز با آن مفاهیم و اصطلاحات عجین نشده است. نمونۀ عالی، شاعر ـ ریاضیدان خیام است. خیام به گواه تاریخ، از دانشمندان ممتاز دوران خود بود. آیا در شعر خیام اثری از به کار بردن اصطلاحات «جبر و مقابله» یا حل معادلات درجه سۀ جبری میبینید؟ یا اینکه مفهوم عمیق تعادل و دور را در شعرهای او بدون استفاده از اصطلاحات میخوانید؟ «در دایرۀ سپهر ناپیدا غور// جامی است که جمله را چشانند به دور. نوبت چو به دور تو رسد آه مکن// می نوش به خوشدلی که دور است نه جور». شاعر ریاضیدان دیگر، هوشنگ ایرانی است. او دکترای ریاضی داشت. انتزاع در شعر هوشنگ ایرانی احتمالاً نتیجۀ درگیری او با مفاهیم انتزاعی ریاضیات است، اما این انتزاع ریاضی بهصورت مستقیم به شعر ایرانی راه پیدا نمیکند. او انتزاع را به شکل دیگری در شعر بازتولید میکند. همچنین میتوان به شعرها و داستانهای بیژن نجدی در این مقال اشاره کرد. بیژن نجدی هم تحصیلات آکادمیک ریاضیات داشت. آیا در تمام کتاب «یوزپلنگانی که با من دویدهاند» مفاهیم خام ریاضیات گنجانده شده است؟ در کتاب «خواهران این تابستان» چطور؟
تیموتی ویلیامسون، فیلسوف معاصر انگلیسی، وقتی میخواهد توصیفی از منطق به دست دهد، آن را تشبیه به شعر میکند: «منطق به شعر خوب میماند: تخیل دقیق و اصیل، شکل زیبا و قوی، عبارتهای درست در ترتیب درست، تنوعهای ظریف در محتوا، تأمل در زبان بر زبان و ارتباط آن با جهان، عمقی محصول دقتی نافذ»[**]. چنین دیدگاههایی دربارۀ شعر است که میتواند نسبت شعر را با علم و فلسفه و منطق توضیح دهد. بسامد بالای واژهها در یک شعر، نمیتواند دلیل قانعکنندهای برای این باشد که شعر موردنظر، عمیقاً از مفهوم آن واژگان سود میبرد.
این یادداشت البته فقط به نادرست بودن عنوان «شاعر ریاضی» برای منشی زاده اختصاص داشت و به دیگر جنبههای شعر او نپرداختیم. بهطور حتم شعر منشی زاده بیش از چند فرمول ریاضی حرف برای گفتن دارد و اکتفا کردن به عناوینی نظیر «شاعر ریاضی» شاید جفا به شعر او باشد.
——
[*] Miroslav Holub, Contemporary poetry and contemporary science, Oxford University Press, 2006.
[**] Steve Pyke, Philosophers, Oxford University Press, 1 edition, 2011.
[۱] از منظر ریاضی، جذر صفر همواره صفر است.
ادبیات اقلیت / ۲ اردیبهشت ۱۳۹۶