واگویههای عاشقانۀ مردی در غربت
ادبیات اقلیت ـ الاهه دهنوی: رمان رسم این زن سکوت است نوشتۀ مهدی مرعشی را مرد میانسالی روایت میکند که به امید قراری است که با زنی در تهران گذاشته و به قصد یافتن او، حالا در مونترال کاناداست. او با چمدانی در دست و کولهای بر دوش، در فرودگاه منتظر است تا زن طبق توافقی که کردهاند، به استقبالش بیاید، انتظاری که در شرجی تابستان مونترال بیثمر میماند. مرد شب را در هتل ارزانی میگذراند و صبح فردا با تکه کاغذی که نشانی زن را روی آن نوشته، راهی خیابانهای شهر میشود تا گمشدهاش را بیابد، به این امید که اینجا کنار او از غربت به قربت برسد. اما در خانهای که نشانیاش روی کاغذ است، کسی انتظار آمدن مرد را نمیکشد. او در همان یکی دور روز اولی که از آمدنش گذشته خیابانها را بالا و پایین میکند و سراغ زن را از این و آن میگیرد، با یک ز جوان چینی به نام «کی» آشنا میشود که به او یپشنهاد میکند در ازای پرداخت اجارهای اندک همخانۀ او شود، و مرد میپذیرد.
روایت اول شخص مرد اغلب خطاب به زنیست که مرد خاطرش را میخواهد و اینجا به دنبالش میگردد، چند باری خطاب به «کی» است و گاهی هم مخاطب خاصی ندارد. مرد لابهلای روایت سفر و گفتوگوهای درونیاش زندگی را از نظر میگذراند، از دوران تأهل و همسر سابقش گرفته، تا روزهایی که برای مهاجرت اقدام کرده بود و با زن آشنا شد، متوسطالحالی خودش، خانوادهای که از آن آمده، شغلی که داشته، نارضایتیهای اجتماعی و فردی، و وضعیت امروزش در جایگاه مهاجری در غربت. حکایت سفری که به قصد یافتن زن شروع شده، کم کم به سفری به درون تبدیل میشود. راوی از زن شروع میکند و به خود میرسد، و طی این مسیر حضور «کی» اهمیت زیادی دارد؛ او راهنمای راوی است برای درک همزمانی، زیستن در اکنون و درک لحظه. مسیری که راوی طی میکند و نقش «کی» اهمیت نخستین فصل کتاب و پرداختن به مفهوم تائو را پررنگ میکند، موتیفی که به شکلهای مختلف در طول رمان تکرار میشود.
یکی از نکات مثبت رمان این است که گرفتار نگاه نواستعماری نمیشود و کلیشههای رایج در غرب را دربارۀ ایران تکرار نمیکند. کتاب به طرح موضوعات سیاسی جامعۀ ایران میپردازد، اما تصویری سیاه از کشور ارائه نمیدهد. همچنین، راوی شیفته و دلباختۀ غرب نیست که بخواهد از کشور مهمان تصویری آرمانی و اغراقآمیز به دست بدهد. بلکه قادر است با فاصلهای معقول شاهد و گاه نیز منتقد کم و کاستیها باشد. او که ادبیات فارسی خوانده و در ایران کارمندی ساده بوده، حالا شبها در فروشگاهی کار میکند و وظیفهاش پر کردن قفسههاست. او که شاهد تفاوت رفتارها و مناسبات اجتماعی است، میگوید: «اینجا همیشه همه لبخند میزنند. تو هم باید لبخند بزنی. قانونی است که اگر اجرا نکنی، به هیچ جا نمیرسی. لبخند گاهی برملاکنندۀ اجبار است. روز اول ما هفت نفر بودیم. آن روز که دخترک هندی اخمو صدامان زد، از ما فقط چهار نفر مانده بود. دخترک وقتی اسمهامان را میخواند بعد از اخم لبخند میزد.» (ص ۷۳). او با این توصیف رفتار اجتماعی غالبی را که در نگاه اول خیلی خوشایند به چشم میآید، عریان میکند، تا اجباری را که ممکن است در پس آن پنهان باشد، نشانمان بدهد. از این دست نمونهها در متن زیاد است، نمونههایی که تصویری واقعی از مهاجرت و جامعۀ میزبان به تصویر میکشند.
یکی دیگر از ویژگیهای درخور توجه رمان، که لابهلای واگویههای راوی به چشم میآید، نگاه کلاسیک او به مقولۀ عشق است؛ نگاهی که بیش از پیش در ادبیات داستانی ما در حال رنگ باختن است. راوی منکر میل تنانهاش به زنی که دلش را لرزانده نیست، اما میل او آمیخته به نوعی حجب و حیاست. او حتی وقتی به یافتن زن امیدی ندارد، باز هم تعهدی نسبت به او حس میکند که بر معاشقهاش با «کی» سایه میاندازد.
اشارههای متعدد متن به داستان برج بابل و اسطورۀ شکلگیری زبانها، در بستر تلاش شخصیتهای داستان برای برقراری ارتباط به واسطۀ زبانهای دوم و سوم، درخور تأمل است. راوی جایی از رابطهاش با «کی» اینگونه میگوید: «با هم زبان مشترکی داریم. من به فارسی میخوانم برایش. یک بار خواستم برایش ترجمه کنم، چشمهاش را تنگ کرد، لبش را غنچه کرد و گفت: نه، به فارسی بخوان.» (ص ۱۰۵) و کمی بعد اضافه میکند: «زبان تازهای داریم میسازیم. سکوتهامان، و اینکه هرکسی هروقت خواست، به زبان خودش حرف میزند و آن یکی، میفهمد.» (ص ۱۰۵)
رسم این زن سکوت است رمان پرحادثهای نیست. آرام است و پر از تأمل و تعمق و واگویههای مردی که عاشق است. کتاب را نشر زاگرس در مونترال چاپ کرده است. خوانندگانی که ساکن ایران هستند و امکان خرید کتاب را ندارند، میتوانند فایلهای صوتی آن را در صفحۀ ساوند کلاود نویسنده بشنوند.
——
* الاهه دهنوی مترجم، داستاننویس و نیز پژوهشگر حوزۀ ادبیات داستانی و سینمای خاورمیانه است. او علاوه بر مجموعه داستانش به نام «کاغذهای سوخته» که در سال ۹۰ از سوی نشر مروارید منتشر شد، ترجمه آثاری از ویلیام ترور و پل استر و نیز چند کتاب در حوزه نقد ادبی را در کارنامۀ خود دارد.
ادبیات اقلیت / ۳ خرداد ۱۳۹۵