سه شعر از مهرداد فلاح: چه فرق میکند کاکو؟ / چه رستمانه برگشته باشیم پیش آینه از سهراب / یا که پهلو دریده نزد تهمینه / آدم از چند کم نمیشود... ادامه متن
ﻫﻤﯿﻦﻃﻮﺭ ﮐﻪ ﺭﻭﺑﻪﺭﻭﯾﻢ ﺍﯾﺴﺘﺎﺩﻩﺍﯼ / ﻫﻤﯿﻦﻃﻮﺭ ﮐﻪ ﭘﻠﮏ ﻧﻤﯽﺯﻧﯽ / ﺷﻬﺮ ﺗﻤﺎﻡ ﮐﺮﺩﻩ ﺧﻮﺩﺵ ﺭﺍ / ﺩﺭ ﺍﺳﺘﺨﻮﺍﻥﻫﺎﺵ / ﮐﻪ ﺍﺯ ﮔﻮﻧﻪﻫﺎﯾﺖ ﺯﺩﻩ ﺑﯿﺮﻭﻥ / ﺗﻤﺎﻡ ﮐﺮﺩﻩ ﺩﺭ ﺩﻫﺎﻧﺖ ﮐﻪ ﺑﻮﯼ ﺗﺸﻨﮕﯽ ﻣﯽﺩﻫﺪ / ﺍﯾﻦ ﻭﻗﺖ ﺷﺐ... ادامه متن
شعری از احسام سلطانی: و جیغ، تنها صورت من نبود / و جیغ، گاو نبود استعاره شود یکجا / جیغی که ما را به هم نشان داد کجا رفت؟ / کلمهای نبود که برگردد... ادامه متن
لبریزم از چای / که ساقِ پای زنی / در آن سُر میخورد / از کیسهای / که مزرعه را در آن داغ کردهاند / و از بورژوایى که لهجۀ گیلکى دارد / دراز کشیدهام / در شمال این فنجان / و در جنوب کارگری نی... ادامه متن
دو شعر از علیرضا عباسی: صنوبر / دختری با دستهای سوزنی / درختی که سالها پیش قطع شد / موها معلق / آویزان از چهره بود / چهرهٔ معلق / باد آن را برد / باد آن را / جای خالیاش را هم برد... ادامه متن
من درد میکشم / تو پنجه به مرگ. / عزیزم! تو پسر آسمان نیستی / سقوط کن / با خون که از عادتهای قدیمی من است. / پیش از آنکه زانوهایت کبود... ادامه متن
چه فرق میكند / در آشپزخانه باشی / در خيابان / يا در خوابی عميق / روز در گذر است / عقربۀ ساعت شمار در دو قدمی ده / عقربۀ ساعت شمار در دو قدمی ده / بوی پائيز با هوا / مربع مشبكی از آفتاب بر س... ادامه متن
دو شعر از مریم خاکیان / روزهایی از زندگی / از صخرهای آویزانی / و انگار خدا مردد است / که دستت را بگیرد / یا پایش را روی انگشتهایت بفشارد... ادامه متن
تو با کتابخانه در پشتِ انعکاس شیشههایش آشنایی / با کلمات که میسازند، مینویسند وُ به خون میرسند / آن کتابِ سیاه رنگ / از مرگ نویسندهاش، از اسلحهای... ادامه متن
شرایط، «ادامه» را به تأکید بر حروفش وادار کرده است / شرایط، جنون را، به مداومت ِ ایزوله وادار کرده است / نه تو میتوانی خواستن را طور دیگر بنویسی / نه من... ادامه متن
آخرین دیدگاه ها