این متن، گزارش حال مردی است که عاشق شده است و همواره در ایستگاه اتوبوس می‌نشیند و از اتوبوس جا می‌ماند. چرا؟ چون چشم‌هایش را برای غرق شدن در رؤیای چشم‌های معشوقه‌اش می‌بندد. این وضعیت، در اب... ادامه متن
بنابر اعلام دبیرخانه جایزه مهرگان، با رأی جواد اسحاقیان، مهدی غبرایی، علیرضا سیف‌الدینی، لیلا صادقی، حسین آتش‌پرور، سیاوش گلشیری و ابوالفضل حسینی، هفت داور مرحله نهایی جایزه مهرگان ادب، 7 رم... ادامه متن
به آن جعبه‌ای فکر کردم که پرترۀ پیامبران را پیچیده در ابریشم سیاه در خود داشت و هراکلیوس به آن دو مرد مکه‌ای، فرستادگان محمد، نشان داد. گفتم: «یک فیلم ده‌ثانیه‌ای می‌خواهم از محمد.» یک گونه... ادامه متن
به تجربه دریافته‌ایم که هرچقدر دقیق‌تر دروغ بگوییم، باورپذیرتر خواهد بود. یادم نیست کجا، مارکز گفته بود که اگر بگویید صدها فیل در آسمان پرواز می‌کردند، کسی باور نمی‌کند ولی اگر بگویید هشتصد... ادامه متن
دکتر پاسارگادی اوایل پاییز در خیابانی خلوت از پاریس قدم‌زنان سمت هتلش می‌رفت که دری چوبی با شیشه‌ای مات گشوده شد و دختری بلندبالا و ترکه بیرون آمد اما دو قدم سمت خیابان نرفته، نقش زمین شد. ادامه متن
داستان کوتاه: یقین خانم روح / مرتضا کربلایی لو: پشت آن پنجرۀ نیم‌روشن عمارت، دختری به اسم مانیا می‌نشست، رو به آینۀ بزرگِ میز آرایشش. پرده‌ای که پشت پنجره آویخته بود، حریر بود و راه بر تماشا... ادامه متن
انتشارات ققنوس کتاب سوگواری برای شوالیه‌ها نوشتۀ مرتضا کربلایی لو را منتشر کرد. ادامه متن
این سمت کالسکه خودش گفته که یک رمان-دیوانه است. رمان-دیوانه یعنی که معیارگریزی در آن زیاد است. این هنجارگریزی تمام خوانندگان را خوش نخواهد آمد. دیوانه چو دیوانه ببیند خوشش آید. باید یک چیزی... ادامه متن
کتاب "سمت کالسکه" نوشتۀ مرتضا کربلایی لو روز پنجشنبه 23 اردیبهشت 1395 در مؤسسۀ فرهنگ آپ‌آرت‌مان نقد خواهد شد. ادامه متن
فعلاً که هردو امپراتوری‌هامان را باخته‌ایم. آن‌ها باخته‌اند. ما هم امروز و فردا می‌بازیم. فقط شرمنده شدم که خودش را با اصرار به محمد می‌چسباند. سنگینند این سلسله‌ها به پای محمد. او از این سل... ادامه متن
آخرین دیدگاه ها