جذابیت خطاب به عشق جدا از سادگی و خلوص آن گزارش لحظه به لحظهای است که دو نفر از وضعیت زندگی خود به یکدیگر میدهند؛ بهطوری که حتی از رفتن ناگهانی برق نیز در نامهها حرف به میان آمده است... ادامه متن
مرگ در شعرهای عباس صفاری از زندهترین عناصر است. او در شعرهایش ناظرِ بیحسرتی بود که بیآنکه تن به احساسات بدهد، نزدیکی و ناگزیری مرگ را بهشوخی میگرفت... ادامه متن
سه شعر از رضا عباسی: میخواهم بمانی / تا باور کنم به شب تکیه نکردهام / و گلویم گورستانی نبوده است / که ارواح بادها هم با آن بیگانه باشند / این سالها / بسیار خون دیدهام و دهانهای غمگین /... ادامه متن
محمود کیانوش بد موقعی مُرد. درست در آستانهی معرفی دوبارهاش در فضای ادبی. قرار بود اول بهمن ماه کتاب «بردار اینها را بنویس آقا» در نشر فرهنگ جاوید بازنشر شود و این میتوانست آنچه که کیانوش... ادامه متن
زندان یونسکو و سه شعر دیگر از رضا بهادر: وقت میپاشم در دهانِ ساعت / و زخمهایم را آب میدهم / بلند میشوم به شکل گوشت / در سوراخِ تنِ درخت / بر دارهای پشت یونسکو! / شکل کلیشه بر دیوارِ ر... ادامه متن
نخستین مجموعه شعر مهرداد شهابی با عنوان صندلی مرا محکم گرفته است منتشر شد. نشر ایجاز این کتاب را در سال جاری و در شصت و شش صفحه به چاپ رسانده است. ادامه متن
متن قصیده از عربی ترجمه شده است و گرچه نخست میخواستم ترجمهای موزون و مقفی از آن بکنم، اما از سویی دیدم شعر زیبایی و ارزش ادبی خاصی ندارد که با ترجمه بدون رعایت وزن و قافیه از دست برود... ادامه متن
دو شعر از محسن نظارت: آزاد بود / با فاصله از تکیهگاه درد / زخمی عمود / از تیر یک سررهای انتزاع سرد / معکوس سهم طرگیاش را / طلب میکرد... ادامه متن
دو شعر از طاهره محمودی: شاباش شاباش / به شعری که رسیده / در عصر جمعهای / نجاتم بده ای شعر / زمان زمان چکاندن ماشه است / در شقیقه / که سرب گرمتر میکند مرا / از شمشیر سرد تو / که در غلاف... ادامه متن
اینجا در قصۀ "عقبنشینی" چشم است که تولید مثل میکند. یک بچه از چشم بیرون میآید. خودش بیشعور و بیعقل و بیاحساس و بیرانشِ زندگی و بیهمه چیز مانند همان کوتولههای کتاب ماشین زمان نوشتۀ... ادامه متن
آخرین دیدگاه ها