اولین روزی را که با کاوه سلطانی در کافه کتاب رادین آشنا شدم، به خاطر دارم. برایم داستان خواند. راستش داستان خوبی نبود. ادامه متن
خبر مرگ کاوه سلطانی دیر به گوش دیگران رسید. و به گوش ما هم. خبر مرگ آن دیگران زود به گوش کسی رسیده بود؟ کاوه سلطانی را امروز... ادامه متن
شعری از علیرضا قاسمی فر: با شما هستم / شما که / شمار قدمهایتان را / خیابان خسته نمیشود / حتی اگر باران / چترهای کاغذیتان را خیس کرده باشد. ادامه متن
جدال با جهل شرح گفتوگوی نوشابه امیری ــ گوینده و روزنامهنگارــ است با بهرام بیضایی ــ فیلمساز و نویسنده... ادامه متن
چند شعر از طاهره محمودی: ای دوست / از تو دستی / به قصد کشتن قاصدک / گلولهای / به گلوی گلایولها / تو را به راهم گرفته بودم / در... ادامه متن
خیره شو به جنونِ جهان / فراموش نکن آن پلکها را میان دو پروانه / بر کرانهها / آن چشمها که چرخید تا جهان را بیشتر ببیند / آنجا که... ادامه متن
پیش از آنکه به پاریس، به خیابان دو فیگیه (خیابان درخت انجیر) منتقل شوم، نوشتن را شیوهای برای زیستن میدانستم. و مدتی بر همین عقیده بودم. اما از وقتی که در این خیابان که دو طرفش را خانههای... ادامه متن
سه شعر از شهریار بهروز: یک حس پرستش / پیوسته در تو هست / که میترساند آدم را / که هی زبانم لال / که هی گوشِ شیطان کر... ادامه متن
کتاب شازدهکوچولو در مترو (مجموعهآثار نخستین دورۀ جشنواره داستان پانزده کلمهای با موضوع کودکان کار) به چاپ دوم رسید... ادامه متن
زمان ماجرای داستان، در اسفندماه، یعنی نزدیک عید است. پایان سالی که رفته و روزهای گشوده به آغاز سال نو. چیزی دارد پایان میپذیرد و بهناچار چیزی در شرف آغاز است. ادامه متن
آخرین دیدگاه ها