شعرهایی از مرضیه برمال: اینطور که تابستان چشمهای تو / عطر انبه را منتشر میکنند / اینطور که دلتنگ حیاطی هستم که نیست / اینطور که مادرم نیست / و اینطور که سرکهها باد میکنند در بطریها.... ادامه متن
چهار شعر از محسن توحیدیان: سنگریزهای / غلتان در خون من / در این بعدازظهر پاییزی / به دریچهای نزدیک میشود / که آن را / بر عبارات بستهاند / سنگ در لامسه آبی است... ادامه متن
شعری از فاطمه احمدزادگان: از عشق بگویم / که هر شب با دود سیگار قرار میگذارم / مرا به رختخواب ببرد / که تمام پنجرهها را اتوکشیده بگذارم زیر تخت... ادامه متن
سه شعر از نرگس دوست: بوسیدهاند / ارغوانی پوست نازکت را / لبهایی که از ساوه با ترک برگشتهاند! / نگاه کن / ترکهای سبک! / سنگین!... ادامه متن
سه شعر از فاروق مظلومی: من از همه کوچها / جا ماندهام / کوچ آن پرندههای بیطاقت وحشی / آن ایل نجیب / که با بزهایشان / از قالیهایم / رفتند... ادامه متن
دو شعر از محمدعلی حسنلو:من دیدهام که خون / غلیظ میپاشید و درو میکرد / گلوله، صحنهای را که از گردن / ساقط شده بود / مگر آدمی / چندبار تکرار میشود... ادامه متن
سه شعر از لیلا درخش: ورق خوردْ صبح / در لختههای خون / و بستری / که جفت زنان کرد را / با سرفه بریده بود / در حملههای دشتی که سر نداشت / با اعتمادی... ادامه متن
شعری از فرزانه قوامی: پدربزرگ اما روایتی دیگر داشت / از دستهایی که لای خاکستر خزیده بودند / و اینگونه آغاز میکرد / -تو نمیفهمی! / ما سرنخ... ادامه متن
هفت شعر از والت ویتمن: ـ من همزاد جنگام! / آوای هولناک تامتامِ طبل مردگان / صدای مهربان من است! / من عاشق زاریهای جنگام! / سر در گوشِ زاری... ادامه متن
سه شعر از آزاده فراهانی: از تو بسیار گفتهاند / اما کیست که در تو راه برود؟ / سیگار بگیراند / در پیچهایت تصادف کند / ترمز ببرد و به کوه بزند... ادامه متن
آخرین دیدگاه ها