شعرهایی از وحید نجفی: شب / از پوستم رد میشود / در استخوان فریاد میکند / و نیمکتهای کنارم / پهلو به پهلو میمیرند. / چند لقمه مرگ / چشمم را سیر میکند و... ادامه متن
شعرهایی از کاوه سلطانی: مثل چیزی که بیهوده نیست ولی از فواصل خاصی بیهوده است / جهانی در اندازههای عجیب در عجیب در عجیب / روی میز مطالعه کنار پنجره... ادامه متن
شعری از فاطمه احمدزادگان: از عشق بگویم / که هر شب با دود سیگار قرار میگذارم / مرا به رختخواب ببرد / که تمام پنجرهها را اتوکشیده بگذارم زیر تخت... ادامه متن
سه شعر از سپیده نیکرو: نیمی از پرنده در آفتاب مانده و نیمی دیگر / در سایه جان داده / مرگ تو حقیقت را دو نیم میکند / و پرده از آفتاب برمیدارد / ای تجسد صلح / که اعماق عادت را شکافتهای / و... ادامه متن
سه شعر از نرگس دوست: بوسیدهاند / ارغوانی پوست نازکت را / لبهایی که از ساوه با ترک برگشتهاند! / نگاه کن / ترکهای سبک! / سنگین!... ادامه متن
سه شعر از فاروق مظلومی: من از همه کوچها / جا ماندهام / کوچ آن پرندههای بیطاقت وحشی / آن ایل نجیب / که با بزهایشان / از قالیهایم / رفتند... ادامه متن
دو شعر از محمدعلی حسنلو:من دیدهام که خون / غلیظ میپاشید و درو میکرد / گلوله، صحنهای را که از گردن / ساقط شده بود / مگر آدمی / چندبار تکرار میشود... ادامه متن
سه شعر از لیلا درخش: ورق خوردْ صبح / در لختههای خون / و بستری / که جفت زنان کرد را / با سرفه بریده بود / در حملههای دشتی که سر نداشت / با اعتمادی... ادامه متن
دو شعر از فرخ احسانی: کیومرث منشیزاده به قصد مردهها مرد در ساعت بیست و پنج / روزنامهها همه ساکت شدند / تو دچار دگردیسی شدی... ادامه متن
طیبه شنبه زاده: این شهر امروز ایستاده در ایستگاهش و دارد عق میزند / خیابانها سبزیها دختربچهها / همه آراماند / او که ظهر تکپوش مشکی است عصر... ادامه متن
آخرین دیدگاه ها