تولد / مریم حیدری

توضیح: کارگاه شعر سایت «ادبیات اقلیت» جایی است برای انتشار آن دست از آثاری که پدیدآورندگان آنها تمایل دارند دربارۀ کار آنها گفتوگو شود. آثار خود را برای ما بفرستید و با شرکت در گفتوگوها بر غنای این کارگاه بیفزایید. نظر خود را دربارۀ آثار منتشرشده در کارگاه، در قسمت «پاسخها» در انتهای هر مطلب درج کنید و آثار خود را با درج عبارت «کارگاه» در موضوع، به این آدرس ایمیل کنید: aghalliat@gmail.com
در یک غروب سرد زمستان من آمدم
از تور برف روی بیابان شکفته بود
بر دستهای سرد زمین، روح تک درخت
قندیل ها به گوش، صمیمانه خفته بود
ارابه ران باد بیامد به پیشواز
چرخید و گشت دورم و پرسید: “کیستی؟
مولود تازه ای تو ندیدی درین مکان؟
گفتند می رسد ز فراسوی نیستی”
خندیدم و پریدم و گفتم: “منم منم
امروز آمدم به تماشای زندگی
گفتند دامنی ببر از نور و رنگ و شعر
آن را بگستران تو به پهنای زندگی.”
انداخت شانه به بالا و گفت: “عجب
بودم در انتظار کس از جنس دیگری
در این مسیر، تب زده بسیار دیده ام
اما از آن میان، تو یکی سخت نوبری
در این دیار سرد و زمستان دیر یاز
مولود بهتر است که باشد نرینه ای
حالا که آمدی برو یک گوشه ای بمان
آرام و با شکوه نظیر دفینه ای
شب تا به صبح قصه نگو شعر هم نخوان
این گونه می جهی به گمانت که چیستی؟
در کنج عزلتی بنشین منتظر بمان
تا باز رخت خود بکشی رو به نیستی.”

مهرداد
فوق العاده بود. سخت بیت به بیتش مرا به فکر فرو برد. موفق باشید.
سهیلا فرهنگی
تصویرسازی این شعر خواننده را به تأمل و تفکر وامی دارد. شعر شما نیز همچون داستان هایتان عمیق و جذّاب است. برایتان آرزوی شادکامی و موفقیت دارم.
گلنوش
مضمون زیبایی داشت، و هر مصرع از شعر خواننده را مشتاق تر برای ادامه میکند. فضا سازی و تصویری که در ذهن خواننده ایجاد می کند بسیار منسجم و روشن است…