شما اینجا هستید:خانه » داستان کوتاه » داستان کوتاه فارسی

سایت ادبیات اقلیت اهتمام ویژه‌ای به انتشار داستان کوتاه فارسی دارد. این بخش از سایت به داستان‌های کوتاه فارسی معاصر اختصاص دارد. «ادبیات اقلیت» از تمامی شاعران و نویسندگان و پژوهشگران برای همکاری دعوت می‌کند و مشتاقانه پذیرای آثار آنان است و نیز، سپاسگزارشان که کارشناسان «ادبیات اقلیت» را برای تشخیص و داوری در مورد دارا بودن شرایط عمومی انتشار و نیز سطح کیفی آثارشان شایسته می‌دانند. کارشناسان سایت، آثار ارسالی را بررسی می‌کنند. بررسی آثار ارسالی از یک هفته تا سه ماه (بسته به شرایط و حجم آثار ارسالی) زمان خواهد برد و در صورت تأیید اثر برای انتشار، نتیجه به اطلاع صاحبان آثار خواهد رسید. اگر تمایل به انتشار داستان کوتاه فارسی خود در این بخش دارید، صفحه ارسال اثر سایت را مطالعه کنید.

همچنین مجموعۀ «ادبیات اقلیت» که سال‌هاست در زمینۀ انتشار دیجیتال آثار ادبی در فضای مجازی فعالیت می‌کند و مفتخر است با بسیاری از شاعران و نویسندگان حرفه‌ای جوان و پیش‌کسوت همکاری داشته است، چندی است که با استفاده از تجربه‌ها و اختیارات قانونی خود، به صورت جدی‌تر به انتشار آثار ادبی به صورت دیجیتال اقدام می‌کند. تولید و انتشار آثار جدید، با انتخاب و کارشناسی دقیق و تخصصی و در صورت نیاز با عقد قرارداد با مؤلفان و به صورت کاملاً حرفه‌ای صورت می‌گیرد. طبعاً توقع این مجموعه از جامعۀ هدف و خوانندگان نیز این است که با پاسداشت حقوق معنوی و مادی ناشر و مؤلفان، از این برنامه که به گمان این مجموعه می‌تواند موجب پویایی و رشد بیشتر ادبیات مستقل باشد، حمایت کنند.

هنوز نخوابیده / داستانی از سپیده نوری جمالویی

رنج می‌کشیم. نه از سرگیجه‌ی خلأ بلکه از سرگیجه‌ی آنچه در پیش است؛ از آینده از آنچه هنوز نیست. خلأ یک محدودیت نیست و یک گذرگاه است؟ خلأ نظیر ما را از پا در آورده. مایا را واگذار کرده‌ایم و کارولینا را با ماشین فعلاً ساکت کرده‌ایم. ما در حال گذاریم هرچند در این گذار، یأس، خود را تحمیل می‌کند و باخته‌ایم. دگردیسی‌ای که ما در زمان‌های دیگری انتظارش را می‌کشیدیم کمین کرده چون حیوان وحشیِ به خود لرزانِ گرسنه، گوش ...

ادامه محتوا

پریستار ده نار / داستانی از احمدرضا تقوی فر

داستان پریستار ده نار نوشتۀ احمدرضا تقوی فر / آن‌جا که برقابرق پولک‌های دنا، روشنای آفتاب را باز می‌تاباند و بلوط‌ها و بومادران و شیدها و باغ‌های انار چشم هر بیننده‌ای را می‌رباید، آن‌جا، آن‌جا که سال‌خوردگان خسته از مرگ، اندوه خویش در باد می‌اندازند... ...

ادامه محتوا

داستان “وِشِن” از مریم عزیزخانی / برگزیدۀ فراخوان بحران آب

داستان "وِشِن" از مریم عزیزخانی / مورچه افتاد توی گسل. کاکا[1] ندید که بیرون بیاید. چشمش دنبال مورچه‌ی دیگری گشت که نزدیک گسل شد، شاخک‌هاش را تکان‌تکان داد، کمی ‌این‌پا و آن‌پا کرد و بعد رفت. کاکا بلند شد ایستاد. صدای موتور آب توی گوش‌هاش کوبیده می‌شد... ...

ادامه محتوا

داستان “عروس” محمدرضا یاری‌کیاء / برگزیدۀ فراخوان بحران آب

داستان "عروس" محمدرضا یاری‌کیا / صدای بهار را که شنیدم شستم خبردار شد که آبجی بتول برای مراسم تنها نیامده و دو دخترش را هم از تهران خِرکش کرده تا تمام فامیل بیرون از روستا هم بفهمند که منِ شوهرمرده تاوان بی‌آبی این چند سال را باید بدهم. ...

ادامه محتوا

انفرادی / داستانی از محمدرضا زندیه

سلول در تاریکی فرو می‌رود. صدایی جز نفس‌هایم را نمی‌شنوم. زیر پنجرۀ کوچک، روی پتوی شتری دراز می‌کشم و برای شنیدن چنار، منتظر باد می‌شوم. باد که می‌آید، ریه‌هایم را پر می‌کنم. سینه‌ام آهسته بالا و پایین می‌رود. خش‌خش چنار چه قشنگ است... ...

ادامه محتوا

ژامبون کاغذ / داستانی از مرداد عباسپور

ژامبون کاغذ / داستانی از مرداد عباسپور: پدر گفت: «چیزی نیست. یه بابانوئل رفته تو چشم‌هاش چند بار پلک بزنه بیرون می‌یاد.» برادر بزرگ‌تر خندید: «یه بابانوئل. وای خدا. یادم باشه فردا تو مدرسه برا دوستام تعریف کنم... ...

ادامه محتوا

لوطی صالح / داستانی از نسیم توکلی

لوطی صالح / داستانی از نسیم توکلی: زنی هذیانی، دیوانه، باهوش می‌سازم، با لباس گل و گشاد، پستان‌هایی عریان و برانگیخته، لب‌های قرمز، موهایی اندک ژولیده؛ و به طور کلی با حرکاتی مالیخولیایی. «باید با او باشم... تک و تنها»... ...

ادامه محتوا

تمامی حقوق برای پایگاه اینترنتی «ادبیات اقلیت» محفوظ است.

رفتن به بالا