شما اینجا هستید:خانه » شعر » شعر ترجمه

ترجمه شعر: در این بخش ترجمه‌هایی از شاعران جهان که از زبان‌های غیر فارسی به فارسی ترجمه شده است منتشر می‌شود. «ادبیات اقلیت» هیچ‌گونه وابستگی سیاسی، مذهبی، قومی و غیره ندارد و دست تمامی کسانی را که ادبیات برایشان «جدی» است، می‌فشارد و به حمایت و یاری آنان نیز نیازمند است. این پایگاه تلاش دارد تا پایگاهی و جایگاهی باشد برای تمام کسانی که دوست دارند مستقل بمانند و به پایگاه و جایگاهی ازپیش‌نهاده‌شده وابستگی نداشته باشند. «ادبیات اقلیت» می‌کوشد که علاوه بر آن‌که فضای کلی ادبیات را درگسترۀ مرزهای زبان فارسی و نه مرزهای سیاسی، بازتاب دهد، بدون محدود ماندن در چارچوب‌های سیاسی، مذهبی، قومی و جنسیتی، توجه ویژه‌ای داشته باشد به آثاری که در هیاهوی رسانه‌ای کمتر شناخته و دیده شده‌اند. «ادبیات اقلیت» از تمامی شاعران و نویسندگان و پژوهشگران برای همکاری دعوت می‌کند و مشتاقانه پذیرای آثار آنان است. برای انتشار آثار خود در سایت ادبیات اقلیت صفحۀ ارسال آثار را مطالعه کنید. / ترجمه شعر

سه شعر از دیوید تیبت / ترجمۀ احمدرضا تقوی فر

دیوید تیبت شاعر، نقاش و هنرمند انگلیسی که در مالزی به جهان آمد و در انگلستان رشد کرد. تیبت کتاب شعر ندارد، اشعارش را همچون شاعران کهن با موسیقی اجرا می‌کند. دهه هشتاد گروه موسیقی current 93 را با الهام از جریان‌های تلما تأسیس کرد... ...

ادامه محتوا

اتاقم، در جدایی‌ها / شعری از تورگوت اویار با ترجمۀ مریم قربان زاده

شعری از تورگوت اویار با ترجمۀ مریم قربان زاده: مثل کاروان حج، / آرام آرام در حال عبورند / ابرهای بزرگ خسته، / از روی پرده‌ها. / عطری به جا مانده از معشوق / - از روز خداحافظی- / در این گوشه، / تنها بهار توی اتاقم... ...

ادامه محتوا

یازده شعر از اولا هان / ترجمۀ مصطفا صمدی

یازده شعر از اولا هان با ترجمۀ مصطفا صمدی: زنی هستم / که می‌توان دوباره به او زنگ زد / وقتی تلویزیون حوصله سربر است / زنی هستم / که می‌توان دوباره دعوتش کرد / وقتی دیگری رد کرده است / زنی هستم / که ترجیحاً فرانمی‌خواند کسی /         مرا به ازدواج / زنی / که کسی تقاضا نمی‌کند کسی /         از من بچه‌ای / من زنی هستم / که زن زندگی نیست... ...

ادامه محتوا

نان سال‌های کودکی / شعری از ایهور پاولیوک

شعری از ایهور پاولیوک: کلوچه‌‌های گیلاس مادربزرگ، خاکِ عطر‌آگینْ از بهار / این‌ها خاطرات گلدوزی‌شده‌ بر قلبی است،­ اندوهگین از غریو درنایی. / می‌نشینم زیر درختان صنوبر، / و شب‌های مقدس دهکده‌ را به یاد می‌آورم که پدربزرگ از آن‌ها برایم حرف می‌زد. ...

ادامه محتوا

چاقوها / شعری از امل الجبوری

چاقوها / شعری از امل الجبوری: رودهایی که هر کرانه‌اش چاقویی است / سرزمینی خاکش چاقو / رخسارهایی طرح‌شان چاقو / مردمانی که ازدحام‌شان چاقوست / شب‌جامه‌ای که در قماش‌اش نیش چاقوست / گلوبندی گوهرهاش چاقو / در آزمایشگاهِ حقیقت زیر میکروسکپ / جدا شدند چاقوها از ماهیت‌شان... ...

ادامه محتوا

تمامی حقوق برای پایگاه اینترنتی «ادبیات اقلیت» محفوظ است.

رفتن به بالا