دروغ یا خیال / یادداشتی درباره کتاب دانشکده ادبیات از پشت ردیف صنوبرها
ادبیات اقلیت ـ معصومه میرابوطالبی: «فکرش را بکنید؛ از این به بعد خانم انجمن یکی از شخصیتهای این داستان به حساب آمده، هر واژه چیزی از هستی او را میسازد و زندگیاش را چفت و بست میزند به دوام روایتم. البته شاید با آزادی عمل بیشتر از یک شخصیت داستانی.» ( دانشکده ادبیات از پشت ردیف صنوبرها ، ۱۳۵ )
از پشت ردیف صنوبرها، خانم انجمن کم کم پیدایش میشود و راوی داستان را یکباره میشناسد. شناساندنی که تا صفحه آخر داستان حل نشده باقی میماند و راوی نمیداند خانم انجمن، او را کجا دیده. این حل نشدنها، در ارکان دیگر داستان هم وجود دارد. راوی به خیال خودش در حال نوشتن رابطهای است که با خانم انجمن دارد و لحظه به لحظهاش را تحلیل میکند، اما واقعیت چیز دیگری است و شاید اصلاً واقعیتی در کار نیست. راوی دروغگوست، خیالپرداز است یا اصلاً ماجرایی وجود ندارد و راوی در ذهن خود سرهنگ و دژ و قاسم کلک را سر هم میکند. این حل نشدنها شکل روایت رمان را میسازند. شکل روایتی که تا نیمه به نظر عادی و معقول میآید، اما از یک جایی همه چیز به هم میریزد.
در تعدادی از فصلها، منِ راویِ دیگری چرخ روایت را به دست میگیرد، که منِ دیگر شخصیت است، اما در دادگاه، همین منِ دیگرِ راوی، شبیه مردی فراری است که سالهاست دنبالش هستند.
راوی از گذشته خود چیزی نمیگوید. مخاطب نمیفهمد این راوی بیگذشته که حالا درگیر عشق خانم انجمن است چطوری وسط این زندگی سردرآورده و مادرش مدام از کدامین مشکل حرف میزند که شاید با مراجعه به دکتر حل شود.
راویِ رمان دانشکده ادبیات از پشت ردیف صنوبرها، یک راوی نامطمئن است، و این نامطمئنی از دروغها، از روایتهای موازی و از موقعیتهایی است که به چند شکل روایت میشود. این نامطمئنی در فهم روایت، از نیمه رمان قابل درک است و در پایان همان فاجعهای که انتظار میرود را شکل میدهد. قتلی که معلوم نیست راوی مرتکب آن شده یا نه، خانم انجمنی که معلوم نیست همان صنوبر است یا نه و راوی که معلوم نیست همان قاسم کلک است یا نه.
لحن راوی در شکلگیری فضا و ساخت اتمسفر داستانی نقش خوبی را ایفا میکند. راوی، پرگو و همه جانبهنگر است و یک جاهایی حوصله مخاطب را با این پرگویی سر میبرد.
خواندن رمان دانشکده ادبیات از پشت ردیف صنوبرها، حوصله خاصی میطلبد تا خواننده همراه این راویِ خیالپرداز، به اصل ماجرا که اواسط داستان رخ میدهد برسد. نویسنده میتوانست المانهایی از تردید به راوی و شک در روایتش را در نیمه اول داستان قرار دهد تا خواننده کمحوصله را زودتر درگیر مشکل اصلی داستان کند.
رمان دانشکده ادبیات از پشت ردیف صنوبرها نوشته عبدالعلی جوزی پور، سال ۱۳۹۵ توسط انشارات حکمت کلمه منتشر شده است.
ادبیات اقلیت / ۶ آذر ۱۳۹۵