دو شعر از محمدعلی حسنلو Reviewed by Momizat on . ادبیات اقلیت ـ دو شعر از محمدعلی حسنلو: *** 1 شبکه‌های تن من دیده‌ام که خون غلیظ می‌پاشید و درو می‌کرد گلوله، صحنه‌ای را که از گردن ساقط شده بود مگر آدمی چندبار ادبیات اقلیت ـ دو شعر از محمدعلی حسنلو: *** 1 شبکه‌های تن من دیده‌ام که خون غلیظ می‌پاشید و درو می‌کرد گلوله، صحنه‌ای را که از گردن ساقط شده بود مگر آدمی چندبار Rating: 0
شما اینجا هستید:خانه » شعر » دو شعر از محمدعلی حسنلو

دو شعر از محمدعلی حسنلو

دو شعر از محمدعلی حسنلو

ادبیات اقلیت ـ دو شعر از محمدعلی حسنلو:

***

۱

شبکه‌های تن

من دیده‌ام که خون

غلیظ می‌پاشید و درو می‌کرد

گلوله، صحنه‌ای را که از گردن

ساقط شده بود

مگر آدمی

چندبار تکرار می‌شود

که نیمی از خود را به تغییر بدهد

نیمی را هم

تکه‌تکه در جدول‌های عمر

آویزان در دهان خویش ببیند

.

با چشم‌هایم

با چشم‌هایت

دست‌هایی را دیده‌ام

بازگشته از مرگ

مگر آدمی

چند جان دارد

که هر روز از تحمل چاقو

گذشتِ سایه‌اش از کنار پوست

نلرزد

با من بمیر

وقتی خوشبختی

تنم را در نیستی می‌بیند

ای گلوها و لب‌های نیست شده

بِ … بِ … بکنیدَم

هوای زندگی

در رگ‌هایم بیمار می‌وزد.

 

***

۲

واقعیت

از گلویم صدا را بردار

با لهجه‌ای همه گیر

گویش نگاهم باش در میدان‌ها

کنار بنرهایی که تبلیغ آدم با صداهای مختلفند

رویِ مانیتوری که پخش همه چیز است، جز من

.

این‌که پنهان

کبوترانی را در سینه‌ام بزرگ می‌کنم

عجیب نیست

میله را برای ما ساخته‌اند

برای آدم

که هوایِ تغییر به سرش می‌ریزد

و سال‌ها بعد

اسکلت‌هایی که می‌توانند

مصرف چاله‌های خالیِ زمین را نشان دهند

.

اعتراض پشت اعتراض

دنیا را ببین

ما فقط تاج‌ها را انداختیم

داروهای تازه‌ای می‌خواهند ذهن‌ها

من صداهایی می‌شنوم

صدای میزهای مذاکره

صدای امضاهای خشک نشده

صدای آرایشی تازه

رژه‌ای که مرزها را به هم می‌ریزد

هر لحظه لوله‌های تانک را می‌چرخاند

و دود

که جای دیوارها نشسته

.

من صدای بال‌هایی را می‌شنوم

که لانه ندارند

بی دانه

گُم در خوابِ شاخه‌هایی

که در حاشیه برگ‌هایشان

تیغ‌هایی زخم زده‌اند.

ادبیات اقلیت / ۱۳ آذر ۱۳۹۶

تمامی حقوق برای پایگاه اینترنتی «ادبیات اقلیت» محفوظ است.

رفتن به بالا