مرگ‌ کاملی / یادداشتی به مناسبت درگذشت روح الله کاملی Reviewed by Momizat on . بهروز انوار دریغ و افسوس. روح الله کاملی نویسندۀ بااستعداد و خوش‌فکر رفت. با تأثر و تأسف فراوان باید بگویم روح الله کاملی مرده است. هر چه تلاش کردم نتوانستم بگو بهروز انوار دریغ و افسوس. روح الله کاملی نویسندۀ بااستعداد و خوش‌فکر رفت. با تأثر و تأسف فراوان باید بگویم روح الله کاملی مرده است. هر چه تلاش کردم نتوانستم بگو Rating: 0
شما اینجا هستید:خانه » یادداشت » مرگ‌ کاملی / یادداشتی به مناسبت درگذشت روح الله کاملی

مرگ‌ کاملی / یادداشتی به مناسبت درگذشت روح الله کاملی

مرگ‌ کاملی / یادداشتی به مناسبت درگذشت روح الله کاملی

بهروز انوار

دریغ و افسوس. روح الله کاملی نویسندۀ بااستعداد و خوش‌فکر رفت. با تأثر و تأسف فراوان باید بگویم روح الله کاملی مرده است. هر چه تلاش کردم نتوانستم بگویم که او، روح الله کاملی، نمرده است و هنوز در جمع ماست و هرگز فراموش نمی‌شود، زیرا که کاملی اصلاً در جمع ما نبود و بعد به این سؤال فکر می‌کنم که آیا ما اصلاً جمعی داشتیم؟ آیا دیدارهای ماهی یک بار داخل ماشین یا روی نیمکت پارک انتهای قلعۀ کامکار اول جاده ساوه، به بهانۀ کشیدن دو نخ سیگار حاصلش می‌شود عبارت «جمع ما»؟ اصلاً وقتی تازه بعد از سه چهار روز فقدان کاملی را حس که نه، می‌شنوم و بعد در کانال‌های داستانی می‌بینم و بعد سعی می‌کنم این فقدان را درک کنم، می‌شود به ما گفت جمع؟ باید بگویم کاملی دیگر در تفریق ما نیست چون او دیگر تلاش نمی‌کند مفارقت را به شکلی که خودخواسته جلوه کند به رخ بکشد.

کاملی را سال‌ها بود می‌شناختم، از سال هشتاد و هشت یا زودتر. قبل از آن به واسطۀ انجمن داستان چوک اسم هم را شنیده بودیم و برای نوشته‌های هم کامنت گذاشته بودیم و بعد دیدارهای گاه به گاه که نمی‌دانم چرا اغلب به درددل کردن می‌گذشت. در پیامی که یکی از دوستان عزیز متعاقب خبر مرگ کاملی داده بود کاملی را فردی دانسته بود با انزوایی خودخواسته. به همین هم فکر کردم. این‌که کاملی از انزوای خودخواسته دنبال چه بود؟ آیا واقعاً انزوایش خودخواسته بود؟ پس چرا سال‌ها ما او را می‌شناختیم. پس چرا داستان می‌نوشت و با تمام مشغله‌های کاری به دنبال چاپ بود؟ این چه انزوای خودخواسته‌ای است؟ اگر منظورمان این است که اگر شخصی به جمع ما نمی‌آید، پس منزوی است، خیلی خودخواهانه است. در شهری که اغلب فضاهای ادبی به یکسان‌سازی حکومتی دچار شده، چرا باید متوقع باشیم همه در اجتماعات حکومتی باشند و اگر کسی نبود او را منزوی خودخواسته بدانیم؟ مگر کاملی و امثال او کم در جمع‌ها بودند؟

هیچ‌وقت نمی‌توانم توهین و تحقیری را که در دفتر انجمن‌های ادبی به کاملی شد، فراموش کنم؛ کارگاه داستان آقای جزینی که خودمان تدارک دیده بودیم و اتفاقاً جمعمان هم جمع بود و کاملی هم از ابتدا تا انتهایش حضور داشت تا شاید روزی سندی باشد بر این‌که میلی به انزوا نداشت. در انتهای یکی از جلسات، «بزرگ قافیه‌ساز آئینی» آمد و با زشت‌ترین اهانت‌ها کاملی را از اتاق بیرون کرد و بعد قفلی به در زد و گفت «من می‌روم و چند هفته‌ای ایران نیستم. هر کس تخم دارد این قفل را باز کند» و کسی آن عضو را نداشت تا قفل را باز کند و کاملی مدت‌ها خجالت می‌کشید با من دیدار کند، چون فکر می‌کرد که اگر من بودم حداقل یقۀ آن «قافیه‌ساز آئینی» را می‌گرفتم و جواب فحش‌های رکیکش را می‌دادم. می‌گفت تو سر و زبان‌دارتر از منی. برای همین هم چند ماه پیش به من گفت زنگ بزن انتشارات و اگر توانستی حقمان را بگیر و وقتی هم که نتوانستم حقی بگیرم، باز هم سر و زبان عاجز و ناتوان من بود که متن اعتراضی به سانسورچی‌های نشر بوتیمار و سایر نشرهای به اصطلاح خصوصی نوشت و حالا هم این منم که دارم می‌نویسم وقتی دیگر کاملی رفته است و کمافی‌السابق در جمع‌ها و تفریق‌ها و ضرب‌ها و مناسبات ریاضی‌وار و پر از عدد و حساب و کتاب ما نخواهد بود.

 کاملی فراموش نخواهد شد چون اصلاً هیچ وقت در یادها نبود. عرصه چنان هم نبود که کاملی خودش را برای آیندگان اثبات کند. کاملی رفت. ما نیز می‌رویم بی‌آنکه در یادی بمانیم و این حقیقت تلخ و گزندۀ زمانۀ ماست. خودخواسته بودن انزوای کاملی اتهامی است که باید اثبات شود، اما برای کسی که چند کیلومتر راه را طی می‌کرد تا دقایقی دیدار داشته باشیم انزوا، پیشه‌ای برای دکوراسیون نبود. وقتی اغلب مکان‌های ادبی قفل شده‌اند و کلیدشان دست اشخاص خاص است، حتماً می‌توان کسانی را یافت که توان، انگیزه و میلی برای شکستن قفل‌ها ندارند و برای داشتن کلید هم هرگز خودشان و قلمشان را تقدیم مراجع ذی‌ربط نمی‌کنند. این‌گونه است که شخص منزوی می‌شود و تنها ضرری که متحمل می‌شود این است که خبر مرگش چند روزی دیرتر به دیگران می‌رسد. این انزوا خودخواسته نیست بلکه‌ تحمیلی و بی‌نهایت ظالمانه است.

ادبیات اقلیت / ۶ آذر ۱۳۹۷

پاسخ (3)

  • حمیدرضا بیات

    ممنونم به نظرم صادقانه‌ترین متنی بود که درباره کاملی می‌توان نوشت. او هرگز منزوی نبود و چهره خندان و گرمای وجود و صداقت و شخصیت بی ادعای او با انزوا نفرت داشت. بله کاملی اهل چاپلوسی و قلم به‌مزدی نبود

  • آشنا

    با عرض سلام.
    لطفا به خودکشی و جرباناتی از این قبیل دامن نزنید.به طور قطع مرگ ایشون با گازگرفتگی بود به دور از شائبه خودکشی.
    برای آرامش روح ان مرحوم هم که شده وظیفه خود بدانیم از این دست گمانه‌زنی‌ها به جد بپرهیزیم.

  • شیروانی

    از خواندن این متن به راستی متاسف شدم. امیدوارم مرگ با گازی که درباره او می گویند ادامه سریال تلخ مرگ های صادق هدایت و کوروش اسدی نباشد که اگر هم باشد، جز دریغ چه برای ما دارد؟

تمامی حقوق برای پایگاه اینترنتی «ادبیات اقلیت» محفوظ است.

رفتن به بالا