گزارشی از نشست نقد و بررسی رمان “سونات لال” نوشتۀ میترا معینی Reviewed by Momizat on . ادبیات اقلیت ـ ششمین نشست از سلسله نشست‌های «شب‌های داستان فارسی» در گروه تلگرامی باشگاه همشهریان داستان با نقد و بررسی رمان سونات لال و با حضور نویسندۀ اثر میت ادبیات اقلیت ـ ششمین نشست از سلسله نشست‌های «شب‌های داستان فارسی» در گروه تلگرامی باشگاه همشهریان داستان با نقد و بررسی رمان سونات لال و با حضور نویسندۀ اثر میت Rating: 0
شما اینجا هستید:خانه » خبر و گزارش » گزارشی از نشست نقد و بررسی رمان “سونات لال” نوشتۀ میترا معینی

گزارشی از نشست نقد و بررسی رمان “سونات لال” نوشتۀ میترا معینی

گزارشی از نشست نقد و بررسی رمان “سونات لال” نوشتۀ میترا معینی

ادبیات اقلیت ـ ششمین نشست از سلسله نشست‌های «شب‌های داستان فارسی» در گروه تلگرامی باشگاه همشهریان داستان با نقد و بررسی رمان سونات لال و با حضور نویسندۀ اثر میترا معینی و منتقدان ابراهیم دمشناس و کامران سلیمانیان مقدم، دوشنبه هجدهم مرداد ۱۴۰۰ برگزار شد.

میترا معینی متولد سال ۱۳۴۷ در شیراز، مهندس طراح فضای سبز است. اولین مجموعه داستان او با نام معبد لاک‌پشت در سال ۱۳۹۳ توسط نشر چشمه منتشر شد. مجموعه داستان آقای چنار با من ازدواج می‌کنی؟ و رمان سونات لال که توسط نشر نیماژ به چاپ رسیده است از دیگر آثار اوست.

سونات لال زبانی جامع و فراگیر دارد

در ابتدای جلسه، مدیر نشست، محمدجواد روزگار، با تأکید بر المان‌های بومی اثر از نویسنده راجع به اهمیت ادبیات بومی و مؤلفه‌های این گونۀ ادبی پرسید. میترا معینی در پاسخ به این پرسش گفت:

مجموعه کارهای من به خاطر مکان‌مند بودن‌شان بومی نام‌گذاری می‌شوند. مؤلفه‌های بومی که برای خود من مهم است، علاوه بر فرهنگ و خرده‌فرهنگ‌هایی که وجود دارد، فرم‌های نقالی ا‌ست که در جوامع خارج از مرکز هست و همراهی‌شان با زبان و نثر خاص آن مناطق. البته من در کارهایم از زبان و نثر آن مناطق استفاده نکرده‌ام و آمده‌ام یک زبان و نثر برساخته‌ای درست کرده‌ام که بتواند جامع و فراگیر باشد.

میترا معینی با اشاره به این موضوع که ادبیات بومی ایران ادبیات مدرنی نبوده است و بیش‌تر تنه می‌زند به ادبیات دهقانی افزود:

این‌که ما بیاییم و ادبیات بومی را از ادبیات دهقانی جدا کنیم و مدرن‌اش بکنیم برای من دغدغۀ بزرگی بوده است؛ که بشود ادبیات بومی را با مؤلفه‌های مدرن پیوند بزنیم و انسان‌گرایانه و اومانیستی باشد. یعنی ما صرفاً نعل‌به‌نعل راوی قصه‌های عشیره‌ای یا قصه‌های روستایی نباشیم. بزنیم به دل آن مکان، آن طبیعت، آن اقلیم و قصه‌های مدرنی خلق کنیم.

غلامِ قصه‌ها

در ادامۀ نشست ابراهیم دمشناس، نویسنده و منتقد ادبی، چیزی جز بومی‌ بودن را اولویت اثر دانست و گفت:

این داستان می‌تواند در تهران هم اتفاق بیفتد. در خراسان. سیستان‌ و بلوچستان. یا آذربایجان. چون در داستان‌های بومی اگر یک روستای دورافتاده مدنظر باشد، یا یک نوع معیشت خاص، یا مثلاً چالش انسان با طعبیت، در این داستان چنین چیزهایی نیست؛ چنین سرخط‌هایی که بشود آن را به سمت یک نوع داستان بومی بکشاند. مناسبات افراد را چیز دیگری این‌جا رقم می‌زند.

مناسبات افراد با داستان و قصه تعریف می‌شود. همان فصل اول اصلان قصه را به‌کار می‌برد که کسی را خام کند؛ آن پیرزن را. می‌خواهد آن پیرزن را خام کند تا از چنگش رهایی پیدا کند. همین‌طور در جاهای مختلف مسئلۀ قصه ‌بافتن و قصه ‌گفتن در میان است. در واقع ما در یک ساخت قبیله‌ای-عشایری هستیم که ادبیات را در راستای قدرت خودش، قدرتی که بقایش را تضمین می‌کند، به کار می‌گیرد. بابت همین هم ما یکی‌دو جا مثلاً در صفحۀ ۲۲ عبارت یا ترکیبی داریم تحت عنوان غلامِ قصه‌ها. غلام قصه‌ها بازتاب آن ادبیاتی ا‌ست که گره خورده با آن نظام ارباب-رعیتی. آن نظام عشایری. پس این خام‌کردن‌ها، این قصه بافتن‌ها در واقع نظامی‌ است که حالا نوع خاصی از قصه را تجویز می‌کند برای خام کردن انسان. برای نگفتن حقیقت.

در واقع توی آن نظام، توی آن نظام سنتی که ما در قصه‌گویی داشتیم، قصه مدام دستکاری می‌شود. قصه بنابرآن افرادی که در مجلس حاضرند، دچار وضعیت‌هایی می‌شود که ناتمام می‌ماند. ما این ناتمامی را به شکل گریزهایی در زبان و نوع بلاغت و صورخیالی می‌بینیم که نویسنده انتخاب می‌کند.

ابراهیم دمشناس، نویسندۀ رمان آتش زندان، وضعیت‌های موجود در رمان را فراداستانی دانست و افزود: در واقع قصه هیچ‌وقت گفته نمی‌شود. منتها در گذار زمان و دورۀ جوانی پری‌دخت که یکی ثابت‌ترین اشخاص داستان است و مقام مهمی دارد به لحاظ داستانی؛ روایت‌شنوی داستان است، اگر بخواهیم یک سلسله مراتب تعیین کنیم برای روایت‌شنوها، کم‌کم داستان شکل داده می‌شود و ما وارد عرصه‌ای می‌شویم که از قصه‌گویی وارد رمان می‌شویم. این دگرگونی را می‌توانیم در صفحۀ ۸۳ ببنیم. رابطه‌ای که این‌جا وجود دارد. همیشه قصه‌گو در مقام این‌که اجازه به او داده می‌شود که قصه‌ای را بگوید یا نگوید، توی یک نظام سنتی معمولاً این جور است. روایت‌شنو این نظم را به هم می‌زد. البته پری‌دخت ضمن این‌که شخصیت داستان است، روایت‌شنو هم هست. صفحۀ ۸۳ جایی می‌گوید که: «پری‌دخت فقط وقتی پایین آمد که خان‌عمو قول داد داستان اصلان را موبه‌مو برایش تعریف کند. تا آن‌جا هیچ قصۀ سرراستی از زندگی اصلان در کار نبود جز بریده‌های ناقصی که این‌ور و آن‌ور گفته می‌شد.» تا این‌جایی که ما خواندیم و حتی تا بعد، اساساً «موبه‌مو» محلی از اعراب ندارد. منتها شرایط سنی پری‌دخت الآن طوری شده است که ما با واقعیت رودررو بشویم.

بهت و ترس در برابر تمثیل و شاعرانگی

سپس کامران سلیمانیان مقدم، نویسنده و منتقد ادبی با اشاره به کتاب کلک خیال‌انگیز نوشتۀ ابوالفضل حری، رمان سونات لال را نزدیک به ادبیات فانتاستیک و وهمناک دانست. او اظهار داشت:

ادبیات وهمناک در یک نگاه اساسی از یک ندانستگی از بعد فضا و مکان می‌آید. این‌ها خیلی دارد ما را نزدیک می‌کند به همان ادبیات شبانی که خانم معینی هم از آن ذکر می‌کند. به‌خصوص وقتی که یک موتیف تکرارشونده در کل کار هست؛ به نام همان پای چپ و آن کفش‌های انبارشده گوشۀ چادر آن پیرزن. دو چیز مشخصاً به این وهمناکی ضربه می‌زند: یکی تمثیل و یکی شاعرانگی. من فکر می‌کنم که هم شاعرانگی به این کار لطمه زده است، چون ارجاعی فرای متن می‌دهد، ارجاع به چیز دیگری غیر از متن می‌دهد و هم ثمثیل. مثلاً آن وجه تمثیلی که مدنظرم است همان داستان شاجان را که نگاه بفرمایید. بعضی‌هاشان هم با یک پند اخلاقی، یک نتیجه‌گیری دارد تمام می‌شود. مثلاً انگار وقتی که اصلان می‌آید همۀ ماترک مادرخواندۀ دیوانه‌اش، شاجان را آتش می‌زند یک‌جور ما را اشاره می‌دهد به چیز دیگری. یک استعاره‌ای دارد می‌سازد که این استعاره به وجه وهمناکی‌اش لطمه می‌زند. فکر می‌کنم اگر کار در مصداق همان بهت و ترس و ندانستگی و شگرفی فضای سِتینگ داستان محصور می‌ماند کار شگفت‌انگیز می‌شد.

کار بی‌تردید کلی فضای به‌خاطر سپردنی دارد. مثلاً خود بند شاهرخ خیلی بند خوبی بود. من دوبار خواندمش. اما کار یک ضعف دارد؛ آن هم تلخیص‌اش است. عملاً باز سلیقۀ من و درک من از این جنس کار می‌گوید که این کارها باید یک چانۀ گرم داشته باشند مثلاً همین وضعیت را منصور علیمرادی خوب دارد انجام می‌دهد. یک چانۀ گرمی دارد که هم مخاطب را متقاعد می‌کند، هم گرمای کرسی را متبادر می‌کند به ذهن خواننده. این کار خیلی تلخیص دارد و به نظر من یک استراتژی به‌انجام‌نرسیدۀ کار این پازل‌گونگی‌اش است. که این پازل‌گونگی‌ها، این تکه‌تکه روایت‌ها، یک وقایع اصلی عملاً باید شامل‌اش می‌شده است که بعضی جاها بوده است و بعضی جاها نبوده است.

در پایان جلسه مدیر نشست، محمدجواد روزگار، از نویسنده پرسید که آیا کاری در دست چاپ دارد. متیرا معینی پاسخ داد که مجموعه داستانی آمادۀ چاپ دارد و رمانی در دست تحریر. او اضافه کرد که شخصیت‌هایی که در رمان سونات لال مجالی برای حرف‌زدن نیافتند در رمان جدیدش حرف‌شان را می‌زنند.

این جلسه که ششمین نشست از سلسله نشست‌های شب‌های داستان فارسی بوده است در گروه تلگرامی باشگاه همشهریان داستان و از طریق ویس‌چت برگزار شد و فایل صوتی آن در باشگاه همشهریان داستان قابل بارگیری و شنیدن است.

گزارش: محمدجواد روزگار

ادبیات اقلیت / ۲۷ مرداد ۱۴۰۰

تمامی حقوق برای پایگاه اینترنتی «ادبیات اقلیت» محفوظ است.

رفتن به بالا