در رونمایی از «مقدمهای بر فردوسیشناسی و شاهنامهپژوهی» در کابل بیان شد:
شاهنامه به یک جغرافیای کلان فرهنگی تعلق دارد، نه یک کشور
ادبیات اقلیت ـ نشست رونمایی از «مقدمهای بر فردوسیشناسی و شاهنامهپژوهی» نوشته یعقوب یسنا، پژوهشگر افغانستانی با حضور نویسندگان، پژوهشگران و شاعران، پنجشنبه ۲۸ عقرب (آبان) ۱۳۹۴ در انجمن قلم افغانستان برگزار شد.
در آغاز این نشست، سمیع درهای درباره کتاب «مقدمهای بر فردوسیشناسی و شاهنامهپژوهی» چنین گفت: «کتاب داری پنج بخش است. بخش نخست به زندگی فردوسی و چگونگی ارتباط فردوسی با سلطان محمود غزنوی پرداخته است. بخش دوم به انگیزه سرایش شاهنامه توجه کرده است. بخش سوم، خوانش فنی از اهمیت ادبی و فرهنگی شاهنامه است. بخش چهارم نیز به جایگاه افغانستان در شاهنامه پرداخته و اهمیت شاهنامه را جدا از جغرافیای سیاسی، در خلق جغرافیای فرهنگی (در قلمرو زبان فارسی) بررسی کرده و شاهنامه را پلی در جغرافیای بزرگ ایران فرهنگی دانسته است. بخش پنجم هم به پیشینه واژههای عربی در شاهنامه پرداخته و شماری از واژگان عربی را در شاهنامه آورده است».
نصیر آرین، استاد دانشگاه، سخنران دیگر این برنامه گفت: «مهم این است که یعقوب یسنا در ارائه و پژوهش این کتاب، موضع و زاویه دیدی مشخص داشته است و تا آخر کتاب بنا به موضعی که داشته، به کارش ادامه داده است. موضع نویسنده بیشتر این بوده تا به شاهنامه از موضع و چشماندازی نگاه کند که با نگاه و چشماندازی که در ایران به شاهنامه نگاه کردهاند، متفاوت باشد. این تفاوت دیدگاه میتواند بحث شاهنامه پژوهی و فردوسیشناسی را پربارتر کند».
یعقوب یسنا نیز در پایان این نشست، سخنانش را با این پرسش آغاز کرد که در میان این همه کار و پژوهش که در ایران، افغانستان، تاجیکستان و جهان صورت گرفته است که کارهای بااهمیتی هم در میان آنها وجود دارد، چه نیازی به کتاب «مقدمهای بر فردوسیشناسی و شاهنامهپژوهی» است؟ آنگاه در تبیین پاسخ به این پرسش گفت: «یک، موضع من نسبت به بحث فردوسیشناسی و شاهنامهپژوهی تفاوت می کند و برای این تفاوت موضع پژوهشی، نام کتاب را «مقدمهای بر…» گذاشتم. نمیشود این موضع را اینجا کامل توضیح داد. خواننده جدّی شاهنامه با خواندن کتاب به این موضع پی میبرد. دو، در افغانستان چندان مرز بین نقل و بحثهای پژوهشی درباره فردوسی و شاهنامه تفکیک نشده است. بنابراین، میخواهم این مرز تفکیک شود. سه، در ایران امروز کوشش میشود که شاهنامه را به جغرافیای ایران امروز و به مردم ایران تقلیل بدهند، در حالی که چنین نیست؛ زیرا شاهنامه نه به یک کشور، بلکه به یک جغرافیای کلان فرهنگی تعلق دارد. چهار، روایت بخش اساطیری و پهلوانی شاهنامه توسط اشکانیان از شرق به فارس برده شده است و در روزگار هخامنشیان این روایتها ناشناخته بوده است و دلیلش این است که در نسبنامه و تبارنامه شاهان هخامنشی از فریدون، جمشید، کیقباد، کیکاووس، کیخسرو و… هیچ نام نرفته و یاد نشده است. به این مورد در شاهنامه توجه نشده است، در حالی که روایت بخش اساطیری و پهلوانی با اوستا همخوانی دارد. بنا بر این، خاستگاه فرهنگی اوستا نیز کشورهای شرقی است، نه فارس کنونی».
یعقوب یسنا، پژوهشگر و استاد دانشگاه البیرونی در ولایت کاپیسا در افغانستان است که تا کنون پژوهشهای «واژههای وامی ـ عربی شاهنامه»، «اهریمن (بررسی بازتاب اسطورههای اوستایی در شاهنامه)»، «داناییهای ممکن متن»، «خوانش متن» و «مقدمهای بر فردوسیشناسی و شاهنامهپژوهی»، گزیده شعر «من و معشوق و ماقبل تاریخ» و مقالههای متعددی از وی چاپ شده است. یسنا که در ۱۰ اسفند ۱۳۵۶ در بغلان به دنیا آمده است، مدیر مسئول هفتهنامه «پگاه» و ویراستار مجله «عدالت» نیز هست.
ادبیات اقلیت / ۲ آذر ۱۳۹۴