در سوگ قاسم آهنین جان / شعری از مجید زمانی اصل
ادبیات اقلیت ـ شعری از مجید زمانی اصل در سوگ قاسم آهنین جان که چهاردهم اردیبهشت ۱۴۰۰ در اهواز درگذشت:
به وقت مرگ تنهایام بگذارید
ــ قاسم آهنین جان
در سوگ قاسم آهنین جان
مجید زمانی اصل
با آهی آسمانی و آسمانی آه
دخیل میبندم؛
به صخرۀ سترگ نامات
ای خداوندگارا
که رنج سرطان است و
سرطان است رنج آدمی
از دیر آمدن و چشم انتظاری
که بیاید از تپه سارها، مرگ!
با ریشههای مرجانی ِ ماه
و با نفسهای قاصدک سان خبر آور هول
با ردی از سنجاقکان مشبک بال
در برخورد از یال بادها و
تیزاب آهکها
تو قاسم آهنین جان از آن هنگام که پرتاب کردی
به سمت بالهای منتشر بر آب ایکاروسها
کلید جانات را
به هیئت شیهۀ زخمی
به تُک دریا
بلوط از آن تو شد
و از آن تو شد بلوط
با پوستی که میزند برق از نگاههای خورشید
و میافکند سایهها بر اشیاء حراک حوالیاش
در پرانیی مدام نور مهتاب
به شبها و شبتابها
گرد باد حییی سورئال است
گرداگرد گوشه گوشۀ گورت که بیاید به گشت
در میانههای مدّ مرگ
تو آن گلی یگانهای
که بوسهها میزنند فریشتهگان چرخان
بر زخمهای اطهرت ــ .
غم ما به گفت کلمات نمیآید قاسم!
اما تا دیر زمانی تا زمانی دور
کارون میماند در تنگدلیهاش
برای شستن انگشتریهای عقیق یمانیات
تسبیحهای شاه مقصودیات
و گیوۀ سفیدت درویش
حالا به وقت مرگ تنهایات میگذاریم
همانطور که تو گفتی
در بارانی از اندوه و رؤیا…
مجید زمانی اصل
۱۶ اردیبهشت ۱۴۰۰
ادبیات اقلیت / ۱۷ اردیبهشت ۱۴۰۰