دولت آبادی: یک مثلث کثیف مسئول نشر نسخه جعلی کلنل هستند
ادبیات اقلیت ـ محمود دولت آبادی، نویسنده، در گفتوگویی که اخیراً با دوهفتهنامۀ سیاسی و فرهنگی روبهرو داشته است، از انتشار غیرقانونی کلنل «جعلی» گلایه کرده است. این گفتوگو با عنوان «در این مملکت چهها که با من نکردید!» در ششمین شمارۀ این نشریه منتشر شده است.
برخی از تیترهای این گفت گو از این قرار است:
آقای روحانی، اشتباه مرا ببخشید
افتخار جعل کلنل متعلق به دوران تدبیر و امید است
یک مثلث کثیف مسئول نشر نسخه جعلی کلنل هستند
وزارت ارشاد گفت نمیتواند جلوی نسخه جعلی کلنل را بگیرد
اصرار داشته و دارم که کلنل در ایران به زبان فارسی منتشر شود
تنها نویسندهای هستم که همیشه از نیروهای نظامی کشورم دفاع کردهام
گفتند حالا که نویسنده از پس ما برمیآید او را برابر سپاه قرار میدهیم تا سکوت کند
برای دولت متأسفم که برخی کارگزارانش به جاعل و مذبذب و دروغگو تبدیل شدهاند
***
گزیدهای از سخنان دولتآبادی در گفتوگو با این نشریه که در خبرگزاری ایسنا منتشر شده است، از این قرار است:
ـ من۲۰ فروردین ۶۲ نقطه پایان «کلیدر» را گذاشتم، پیش از آن «روزگار سپریشده مردم سالخورده» را برای نوشتن در ذهنم آماده میکردم که بعد از کلیدر کار آن را شروع کنم، البته آن زمان روزگار… اسامی دیگری داشت.
ـ وقتی نوشتن کلنل را شروع کردم، در مسیر نوشتن به تدریج یادم آمد که یک شب بخشهایی از این کتاب را در خواب دیدهام. خواب به سال ۱۳۵۹ برمیگشت. جالب است که تا در نوشتن پیش نرفته بودم، خاطرم نبود چنین خوابی دیدهام.
ـ هرگز نمیتوانستم سراغ «روزگار سپریشده مردم سالخورده» بروم و تمامش کنم مگر با نوشتن این کار؛ کلنل. و دو سال طول کشید تا نوشتنش به اتمام رسید، تا پایان این سال اجازه انتشار کلیدر جامع هم با تلاش دکتر محمد خاتمی که وزیر ارشاد بود، علیرغم تمام مخالفتها، صادر شد.
ـ حالا به آقایان میگویم اگر میخواستم بهرهبرداری سیاسی از این کتاب (کلنل) کنم، همان زمان بهترین دوره بود. در آمریکا به من گفتند اگر بمانی، کلیدر ترجمه میشود و اگر ترجمه شود، نوبل میگیرد. حالا تصور کنید میماندم و میگفتم علاوه بر کلیدر، اثر جدید و منتشرنشدهام هم هست و مسلماً که در آن شرایط بهتر میتوانستم از کلنل بهرهبرداری سیاسی کنم، اما من حرفش را هم هیچ کجا نزدم و به خواست خودم برگشتم و در آن شرایط به کارم در روزگار سپری شده… ادامه دادم
ـ روحانی باید به این مسئله رسیدگی کند که اینها چه کسانی هستند؟ چرا چوب لای چرخ میگذارند؟ به چه حقی پای سپاه پاسداران را وسط کشیدند؟ آن هم در شرایطی که من تنها نویسندهای هستم که همیشه و با صراحت از نیروهای نظامی کشورم دفاع کردهام. حالیا چه شد که سپاه را مجبور به عکسالعمل علیه من کردند؟
ـ معاون وزیر ارشاد از من دعوت کرد که به دیدنش بروم. ما دو ساعت صحبت کردیم. ایشان گفت من در هواپیما این کتاب را خواندهام. گفتم حالا که خواندید، به نظرتان کجاها را باید تغییر دهم؟ ایشان گفت من نمیتوانم چیزی بگویم و شما خودت برو یک بار دیگر کتاب را نگاه کن. من آن پینوشت یا همان شرحی که بر کتاب نوشته بودم را به ایشان نشان دادم و گفتم من برای راحتی کار شما، این توضیح را هم نوشتهام. ایشان گفت شما یک بار دیگر کتاب را بازبینی کن تا ما برای شب عید به کتاب مجوز نشر دهیم. اسفندماه بود… گفتم من هم به شما قول میدهم بعد از آن ۱۵ روز عید که مطبوعات تعطیل هستند، یک ماه به سفر بروم و با هیچ رسانهای صحبت نکنم. جلسه تمام شد و به خانه برگشتم اما انگار آنجا شنود بود! فردا صبح یکی از آقایانی که در مطبوعات کار میکرد، به من زنگ زد و ماجرا را پیجو شد. گفتم این کتاب هنوز اجازه نگرفته و شما نباید هیچ خبری را منتشر کنید، اما به رغم آنچه من تأکید کرده بودم، در روزنامه فردا آن عکس تمامقد و آن تیتر «کلنل از سد سانسور گذشت» را منتشر کردند و درست روز بعد، کتاب جعلی کلنل را به بازار دادند.
ـ گفتم اجازه نشر کتاب را که ندادید، چرا جلوی جعلیاش را نمیگیرید؟ گفتند ما که نیروی اجرایی و انتظامی نداریم. در حالی که وزارت ارشاد همهچیز دارد. حراست دارد… چند جوان رپ میخوانند، ظرف ۴ ساعت پیدایشان میکنید. آنوقت در این مورد، کاری از دستتان برنمیآید؟ چه بگویم جز اینکه فکر کنم دزد و داروغه یکی است.
ـ خود قانونگزاران ما به قانون پشت پا زدهاند. وقتی متولی احترام امامزاده را نگه نمیدارد، چه توقعی از دیگران است… آقایان هرسال میآیند و از قانون میگویند، اما ضدقانون عمل میکنند و بعد از دورهای میروند. باید پرسید پس شما مسئول انجام چه قانونی هستید آقا؟
*خطاب به آقای روحانی، درباره اتفاقی که بر شما میرود، چه میگویید؟
اشتباه مرا ببخشید که به شما امید بسته بودم. چون در دوره آقای احمدینژاد، اگر اجازه نشر کتابم را ندادند، اجازه هم ندادند کسی کتاب مرا جعل کند. شاید این تدبیر به خاطرشان نرسیده بود! افتخار جعل شدنش متعلق به دوران تدبیر و امید آقای روحانی است. و البته افتخار هیچ کاری نکردن. وزارتخانه ایشان هم!
گفتنی است؛ ششمین شماره دوهفته نامه سیاسی فرهنگی روبه رو با سردبیری سروش فرهادیان و مدیرمسئولی پوریا سوری روی دکه های سراسر کشور در دسترس علاقه مندان قرار دارد.
***
پوریا سوری در مقدمۀ این گفتوگو نوشته است:
یک حساب سرانگشتی کنیم، به تخمین نشر چشمه، «زوال کلنل» قرار بود با تیراژ ۱۰۰هزار نسخهای (یا ۵۰هزار نسخهای) منتشر شود، متوسط قیمت کتاب را هم اگر ۲۵هزار تومان بگیریم که شاید بیشتر هم میتوانسته باشد، عواید فروش این کتاب بالغ بر ۲میلیارد و ۵۰۰ میلیون تومان میشده، اگر مثلاً سهم ۱۸درصدی از این مبلغ را که شاید بیشتر هم باشد، برای مولف در نظر بگیریم، حقالتألیف محمود دولتآبادی از نشر زوال کلنل، رقمی حدود ۴۵۰ میلیون تومان میشد؛ رقمی چشمگیر برای نویسندهای کهنسال که تنها ممر درآمدش نوشتن است و نوشتن.
۴۵۰ میلیون تومان سهم دولتآبادی از نوشتن زوال کلنل، و سهمی در همین حدود برای کتابفروشها و توزیعکنندههای کتاب و مبلغی نزدیک به ۱ میلیارد تومان سهم نشر چشمه، در عرض ۳ روز کاری (به روایت محمود دولتآبادی در گفتوگو با «روبهرو») دود شد و به هوا رفت، به همین راحتی. کک هیچ مسئولی در وزارتخانه ارشاد یا نهادهای ذی ربط هم نگزید…
آیا توطئهای درکار است؟ آیا گروهی از درون قصد زمینگیر کردن سیاستهای باز فرهنگی دولت تدبیر و امید را دارند؟ سهم مافیای نشر زیرزمینی (که منابع حمایتیشان آشکار نیست) از عدم انتشار کتاب اصلی زوال کلنل توسط نشر چشمه، و نشر کتاب جعلی کلنل در بازار غیرقانونی کتاب، چقدر است؟ چه کسانی پول «کلنل» را بالا کشیدهاند و یک قلپ آب هم رویش!
هویداست دزدی آشکاری رخ داده است، برای مبلغ بسیار کمتر از اینها در راهروهای منتهی به دادگاههای کشور، متهمان بیشماری صف کشیدهاند، به جرم دزدی، جعل، کلاهبرداری و حتی قتلی مرتبط! حالا حساب کنید سرقتی فرهنگی از جماعتی بیپناه رخ داده، خصوصاً مولف کتاب که عصاره جانش را چکانده در برگ برگ اثری که ثمره زندگیاش است. دزدی آشکاری که هم سودای ضربه به اقتصاد و رفاه نویسنده را دارد و هم به واسطه نشر کتابی جعلی به نام نویسنده بزرگ ایرانی، ترفندی است برای بیاعتبار کردن قلم شکیبا و فاخر محمود دولتآبادی. ضربه به صنعت نشر و کتابخوانی و این قبیل هم بماند!
پس حق بدهید خالق «کلیدر» از زمین و زمانه ناراحت و عصبی باشد، از دولتی که با حمایتهای امثال او بر روی کار آمده و از رئیسجمهوری که باید فراتر از شعار، به حیطه عمل وارد شود و از وزیر فرهنگ و عوامل اجرایی وزارتخانهاش بپرسد که چه بر سر این مرد و اعتبارش آوردهاید؟ بپرسد چگونه اجازه دادید که اثری با این اهمیت، از مسیر قانونی انتشار رانده شود؟ و از آن بدتر، ننگ این بیآبرویی را چگونه به رنگ ردای فرهنگ دولت تدبیر و امید بدل کردید تا اثری که در دوره احمدینژاد هم مورد جعل و سرقت قرار نگرفت، در دولت من (حسن روحانی) به بازار کتب غیرقانونی اضافه شود و حق مولفی بزرگ پایمال شود! و بیشتر هم، حالا که این خبط نابخشودنی انجام شده است، چرا جلوی نشر غیرقانونی این کتاب جعلی را نمیگیرید و با توجه به بازداشت ناشر کتاب جعلی، ته و توی شبکه فسادی به این عظمت را با همکاری قوه قضاییه – یک بار برای همیشه- درنمیآورید… چرا! مگر دست چه کسانی در کار است که رئیسجمهوری مملکت نتواند از پسشان برآید!
زوالِ کُلُنِل اثری از محمود دولتآبادی، نویسندهٔ معاصر است که در سالهای ابتدایی دهه ۱۹۸۰ میلادی به زبان فارسی نوشته شد، اما برای نخستینبار در سال ۲۰۰۹ میلادی، توسط ناشر سوئیسی به زبان آلمانی منتشر شد. رمان زوال کلنل سرگذشت افسری وطندوست در ارتش شاهنشاهی ایران است که زندگی او و خانوادهاش در مقطع انقلاب ۱۳۵۷ ایران مرور میشود. داستان رمان تنها در یک شبانهروز میگذرد، اما در بازگشت به گذشته مرور و تأملی عمیق در حوادث تاریخ سده اخیر ایران و تلاش مردم در رسیدن به راه جامعهای مدرن و پیشرفته را منعکس میکند.
ادبیات اقلیت / ۳ خرداد ۱۳۹۵