دو شعر از مرضیه برمال
ادبیات اقلیت ـ دو شعر از مرضیه برمال:
.
۱
در نامههایی به خودم
از خرداد میگویم
خردادی که به من نیامده بود
در نامههایی به تو
از مردن بی تو
که سرم دو روز تیر میکشد
در شقیقههای جوان تابستان
بگذار این ابر پرباران همین جا بماند
زیر ذهن تازۀ ابرویم
که بالا میرود در ثانیههای گیج
از مفهوم پرت زمان
امروز بی هوا پرندهام
بی هوای تو
امروز مستحیلم در عطر تازۀ گشنیز
با اعجاز این چاقوی تیز
…
دوستم داشته باش
به قیدی تازه
که معطر کند هوایم را
بی هوای تو الی الابد
امروز خانهام
خانهای بیرون زده از شمایل آشپزخانه
که پالس میفرستم مثلاً نامرئی
برای نزاع نیمه شب خاطرات
در عدم
که حضور تو اتفاق افتاده در غیاب من
در قرنهایی که هیچ گاه
به هم نمیرسند.
.
***
۲
خواب تازه اگر ببینم
خواب همان آهوست که تو را دیده بود
و بچههاش را زاییده بود بی درد
کابوس تازهام اما
بوس تو با یاد چشمهای همان آهوست
اصلاً اینجا
همه چیز خلاصه میشود
روی تخت
که قرارت نمیگیرد از یاد چشمهای بیقرار آهو
.
و مدام شعر تازه میپاشد
بر در و دیوار اتاق
از لبهای پر مصرف
از لامپهای بی مصرف
از کلمههای عقیم
از بالشهای بی پر
که محکم چسبیدهاند
به نفرینهای چوبی تخت
کاش خواب تازه ببینم
با طنین آواز خشکی
تو را به جنگل برسانم
خودم را به جزیره
و جزیره با چشمهای آبیاش
ریز ریز بخندد
و بگوید:
خانم… فکر کن دریا لب نداشته باشد و شما ساحل؟!
و تو توی جنگل از کنار گوزنها رد شوی
چشمه را دور بزنی
و به آهو خانم بگویی:
خانم آتیش دارید؟!
ای کاش خواب تازه ببینم
از بچه آهوهای بی سر
از رد قدمهایم بر ماسه شانه به شانۀ جناب جزیره
مرضیه برمال (مریم) شهریور ۱۳۹۵
ادبیات اقلیت / ۱۲ شهریور ۱۳۹۷