وقتی که دلقک‌ها سکان‌دار کشتی دیوانگان می‌شوند به سمت ساحل ابتذال Reviewed by Momizat on . ادبیات اقلیت ـ یادداشت کوتاهی از امیر قنبری: بی‌گمان، وضعیت فرهنگی امروز ما، بی‌شباهت به گفت‌وگوی بی‌سروته و ابزورد ولادیمیر و استراگون در نمایش «در انتظار گودو ادبیات اقلیت ـ یادداشت کوتاهی از امیر قنبری: بی‌گمان، وضعیت فرهنگی امروز ما، بی‌شباهت به گفت‌وگوی بی‌سروته و ابزورد ولادیمیر و استراگون در نمایش «در انتظار گودو Rating: 0
شما اینجا هستید:خانه » یادداشت » وقتی که دلقک‌ها سکان‌دار کشتی دیوانگان می‌شوند به سمت ساحل ابتذال

وقتی که دلقک‌ها سکان‌دار کشتی دیوانگان می‌شوند به سمت ساحل ابتذال

وقتی که دلقک‌ها سکان‌دار کشتی دیوانگان می‌شوند به سمت ساحل ابتذال

ادبیات اقلیت ـ یادداشت کوتاهی از امیر قنبری:

بی‌گمان، وضعیت فرهنگی امروز ما، بی‌شباهت به گفت‌وگوی بی‌سروته و ابزورد ولادیمیر و استراگون در نمایش «در انتظار گودو»ی بکت نیست. با اشتیاقی وصف‌ناپذیر و منطقی و مبتذل و کور، یکریز و بی‌امان از اهمیت چیزی حرف می‌زنیم که اصلاً برایمان تعریف‌شده نیست و انتظار چیزی را می‌کشیم که یا نیست و یا مرده است و یا این‌که به موزه بدل شده است. در فضایی قدسیت‌زدوده و چهل‌تکه، از قدوسیت کسی حرف می‌زنیم که اصلاً «وجود خارجی» ندارد، چه برسد به آن‌که در خیال، هاله‌ای مقدس برای او متصور شویم که با اقتدار از او در برابر حوادث و گناهان محافظت کند. باید باور کنیم که این قالب ذهنی خوگرشده به اسطوره قادر نیست ارتباط واقعی با «تاریخ» و ــ در کلیت ریزپردازانه‌تر ــ با «واقعیت» داشته باشد. درست در چنین فضایی است که دلقک‌ها [لازم است ذکر شود که به کارگیری این واژه فارغ از مراتب «هنری» آن است] سکان‌دار کشتی دیوانگان می‌شوند و در ساحل، چیزی جز ابتذال و مسخرگی، منتظر مسافران ـ بخوانید مخاطبان ـ نیست. از پی این طوفان بلاهت، سیل بی‌امان زردنویسان و میان‌مایگان، موریانه‌وار به بدنۀ فرهنگ هجوم می‌آورند و صفحۀ شطرنج فرزانگی را به نفع فرومایگی و بطالت خط‌کشی می‌کنند و دست به کار خلق معیارهای نوینی می‌شوند که جز آفرینش جهل و آذینِ توهمات که در حقیقت کتابِ راهنمای «در ستایش بی‌سوادی» است، محصولی دیگر روانۀ بازار نمی‌سازند.

ادبیات اقلیت / ۵ اذر ۱۳۹۶

تمامی حقوق برای پایگاه اینترنتی «ادبیات اقلیت» محفوظ است.

رفتن به بالا