گزارشی از جلسۀ نقد زمزمههای چرنوبیل در مجتمع ناشران قم
ادبیات اقلیت ـ جلسۀ نقد زمزمههای چرنوبیل اثر سویتلانا آلکسیویچ هشتم اردیبهشت ۹۶ در سالن مجتمع ناشران قم برگزار شد.
ابتدا مجتبی راشدی، به معرفی نویسنده کتاب و دیگر آثار و سبک نویسندگی سویتلانا آلکسیویچ پرداخت. در ادامه دکتر شهرام همتزاده مترجم زمزمههای چرنوبیل که این اثر را مستقیم از زبان روسی به فارسی برگردانده است، بخشی از کتاب را برای حاضران قرائت کرد.
منتقد اول این جلسه، مصطفی انصافی بود که کتاب را براساس نقد روایتشناختی بررسی کرد و گفت: آن چیزی که بیش از هر چیزی هنگام خواندن کتاب توجه مرا جلب کرد، استراتژی نویسنده برای نشان دادن ابعاد حادثۀ چرنوبیل بود.
در نگاه اول، این کتاب ساختار سادهای دارد و روایت کسانی است که درگیر حادثه بودهاند یا تبعات آن را درک کردهاند و شامل تکگوییهای شاهدان است.
فصلی با عنوان صدای یک انسان تنها که مفصلترین تکگویی کتاب است، روایت عشق زن یک آتشنشان به همسرش است. فصل دیگری هم داریم که مصاحبۀ نویسنده با خودش است که به قول نویسنده به دنیای چرنوبیل و تاریخ از دست رفته پرداخته است.
نویسندۀ رمان «تو به اصفهان بازخواهی گشت» همچنین گفت: اگرچه نویسنده سعی میکند در فصل گواهی تاریخی با عدد و ارقام وسعت حادثه را نشان دهد، اما این آمار به هیچ وجه بر ذهن خواننده اثرگذار نیستند، مانند خبری تلویزیونی که تعداد کشتهشدگان یک حادثۀ تروریستی را اعلام میکند. آنچه که این کتاب را تأثیرگذار میکند، این است که در این کتاب ما هرچه جلوتر میرویم، نویسنده با آوردن تکگوییهای مردم عادی پشت سر هم ضربههای سهمگین و تلنگر به انسان میزند.
چیدمان فصلها درخشان است و با پیشرفت روایت تصویری وسیعتر از حادثه به خواننده ارائه میدهد. نویسنده یک پادآرمانشهر میسازد و با پیشبرد روایت، جهانی ایزوله خلق میکند. به عبارت دیگر، مجموع روایتها پایان جهان را ترسیم میکنند.
سردبیر سایت انجمن رمان ۵۱ در بخش پایانی صبحتهایش به این مسئله پرداخت که: نویسنده با قرار دادن خردهروایتها در کنار هم یک فضای سهبعدی از دیستوپیا (ویران شهر) میسازد که عامل آن انفجار رآکتور اتمی چرنوبیل بوده است.
وی در پایان صحبتهای خود گفت: در انتها باید از خودمان بپرسیم بازگشت به یک حادثۀ تاریخی و بازخوانی یک روایت تاریخی به چه کار میآید؟ به یقین زمزمههای چرنوبیل بیش از آنکه به کار دیگر کشورهای جهان بیاید، برای ایرانیان میتواند مفید باشد. زیرا ما در زمانهای زیست میکنیم که گفتمان حاکم بر مردم و مسئولان کشور انرژی هستهای را حق مسلم خود میداند. اما به نظر میرسد کسی به بعد از آن کاری ندارد. «امنیت هم حق مسلم ماست.» ما در جاهای مختلفی از کشور نیروگاههای هستهای داریم. انصافی در ادامه با اشاره به حملۀ سایبری استاکسنت به تأسیسات هستهای نطنز توسط سازمانهای اطلاعاتی آمریکا و اسرائیل گفت: آیا هیچ به فکر افتادهایم که ممکن است حادثۀ چرنوبیل برای ما نیز تکرار شود؟
سپس زهره عارفی نویسندۀ فرمان یازدهم به نقد محتوایی و ایدئولوژیکی کتاب پرداخت و گفت: افلاطون فلسفه را تمرین مرگ میداند. مرگی که اگر از زندگی بشر حذف شود، باید زندگی را هم ندیده گرفت و این برای انسان مدرن بسیار هراسانگیز خواهد بود. شاید بتوان گفت مرگاندیشترین اندیشمند معاصر، هایدگر است که معتقد است مرگآگاهی به زندگی انسان معنا میبخشد. نظریۀ او وجه مقابل نظریۀ مدرنیته است که قائل به زندگی در حال است و دم را غنیمت شمردن. در چنین دیدگاهی مرگ نه تنها فراموش میشود بلکه دچار مرگ میشود.
این منتقد ادبی سپس در خصوص چرایی مرگاندیشی گفت: آنچه باعث میشود ما مرگاندیش باشیم، دو چیز است: یک. ذات زندگی و حرکت آن به سمت مرگ که تنها حقیقت موجود در جهان است؛ دو. حوادثی که منجر به مرگ میشوند، مثل حادثۀ چرنوبیل.
به نظر میرسد این نوع از مرگ یعنی حادثههای مرگآفرین از دغدغههای سویتلانا آلکسیویچ است. چرا که وی در تمام آثارش به مسئلۀ مرگ پرداخته و بهخصوص مرگی که نتیجۀ جنگهای نظامی و رؤیایی انسانها با هم است. چنانکه چرنوبیل هم خود نوعی جنگ پنهان ابرقدرتها به شمار میرود.
مسئول گروه داستان جمعه در پایان صحبتهای خود به فرم اثر اشاره کرد و گفت: تا قبل از قرن بیستم اندیشمندان بر این عقیده بودند که این واقعیت است که زبان را میسازد، اما آلتوسر و هماندیشانش به این نظریه روی آوردند که زبان است که واقعیت را میآفریند. این کتاب نیز در فرم و محتوا زبانی را میآفریند که اندیشه و ایدئولوژی نویسنده را به مخاطب خود منتقل کند. واقعیتی به نام مرگ باید رئال روایت شود و برای همین نویسنده از ادبیات روایی بهره جسته است و توانسته چندصدایی مرگ را از مصاحبه با کسانی که چرنوبیل را درک کردهاند به گوش دیگران برساند و به این جهت، کتاب روایتی چند صدایی از مرگ است.
در پایان این جلسه دکتر شهرام همتزاده در خصوص نگرش ضد کمونیستی آلکسیویچ صحبت کرد و گفت: این نویسنده در آثارش نگاهی ضدکمونیستی دارد و خود نیز در مصاحبۀ خصوصیاش به آن اذعان داشته و میگوید: من چهل سال است که کتابهای مستند مینویسم. از انسان کوچک و مدینۀ فاضله سرخ. او معتقد است که فرهنگ روسی سعی در ساخت بهشت زمینی داشته که منجر به کشتار انسانها شده است. چراکه یک سوم جمعیت شوروی در آن زمان در زندانها بودند. او معتقد است اینگونه نوشتن (ضدکمونیسم) میتواند نشانگر پایان مدینۀ فاضله سرخ باشد که تا مدتها انسان را فریب داده. او معتقد است آنچه کمونیسم انجام داده، توانسته ما را هم به عشق برساند و هم به نفرت، اما من میخواهم از آن نوع حکومت عشق را استخراج کنم.
این استاد دانشگاه شهید بهشتی در ادامه علاوه بر تأثیرپذیری خود از محیط روسیه و دیدن آثار به جا مانده از حوادث آنجا و تأثیر آن در برگردان زمزمههای چرنوبیل، به تطبیق ترجمۀ این کتاب با ترجمههای دیگری از این دست، که منتشر شدهاند، پرداخت. وی افزود: متأسفانه برخی از این مترجمان هرجا که به مشکل برخوردهاند، از ترجمۀ آن گذشتهاند و این وحشتناک است و گویی سعی کردهاند سریعتر آن را به چاپ برسانند و متأسفانه روی کتاب نیز نوشته میشود که ناشر این کتاب را تضمین میکند! به چه قیمتی؟
این جلسۀ گروه داستان جمعه، با توضیحی در خصوص کتاب «کافه جغد» اثر سیدجواد هاشمی و رونمایی از آن به پایان رسید.
ادبیات اقلیت / ۱۰ اردیبهشت ۱۳۹۶