گزارش جلسه بررسی رمان برج قحطی در مجتمع ناشران قم
ادبیات اقلیت ـ جلسه ۲۱ بهمن ۹۵ گروه داستان جمعه، به بررسی رمان برج قحطی تعلق داشت. این رمان دومین کار هادی حکیمیان است که در سال ۱۳۹۵ نامزد دریافت جایزه شهید غنیپور و نامزد جایزه جلال شده است.
در ابتدای جلسه حکیمیان قسمتی از برج قحطی را برای حضار خواند و در ادامه دکتر محمد رودگر، درباره این رمان گفت: موضوع کتاب، تاریخ با رویکرد سیاسی و اجتماعی اقلیم یزد است. از این رو میتوان آن را رمان اقلیمی دانست که عناصر رمان مدرن را در خود دارد. خط اصلی داستان درمورد یک معلم جوان است که گرایش کمونیستی و تودهای دارد. گرچه این گرایش به وضوح برای ما روشن نمیشود. این شخصیت در زمان پهلوی دوم به زندان میافتد و به اتهام ترور و فعالیتهای سیاسی شکنجه میشود و گذشتهاش را چنان فراموش میکند که حتی اسم و عشق خودش را نمیشناسد. در بخش روایت صحبت خواهیم کرد که آیا چنین کاری در روایت درست است یا نه؟
نویسنده دخیل هفتم همچنین گفت: اولین ویژگی جالب برج قحطی زبان و نثر زیبا و گیرای اثر است. نثر کماشتباه، اقلیمی- بومی است. میتوان این اثر را یکی از ممیزات بخش اقلیمی، در محدوده یزد نام برد. لهجه یزدی قابلیتهای خوبی برای فضاسازی داردکه حکیمیان برای تبدیل نثر به لحن استفاده کرده است. اما از لحاظ نمادپردازی، گربهای در داستان است که بچهاش را به نیش کشیده و جابهجای رمان دیده میشود و میتوانست نماد خوبی باشد؛ اما این اتفاق نمیافتد. نکته جالب دیگر این رمان تکثر قومی و مذهبی آن است که از واقعیت استان یزد گرفته شده. مسلمان، یهودی، زردشتی، کرد، عرب همه کنار هم در رمان هستند و حضور چشمگیری در صحنههای رمان دارند. بهخصوص مناسک زردتشتیان از ممیزات آن است. خرده داستانهای زیبایی که برج قحطی دارد که حکیمیان از آن خوب بهره نبرده.
سپس عذرا موسوی نویسنده جشن باغ صدری، به ویژگی تاریخی بودن رمان اشاره کرد و گفت: رمان تاریخی آمیزهای از واقعیت و تخیل است و اگرآن را زیرگونهای از رمان بدانیم اول رمان است و بعد صفت تاریخی پیدا کند. ولی یک نویسنده رمان تاریخی نباید فراموش کند که قبل از هر چیز قصدش نوشتن رمان است، نه گفتن تاریخ. بنابراین باید قبل از هر چیز مجموعهای از اتفاقات و ماجراهای غیرخیالی را برای اثر خودش فراهم کند و باید بداند آن چیزی که در آخر حاصل میشود آن بخش غیرواقعی است که زاییده ادبیات و تخیل است.
نویسنده نارنج و دلقک تلخ هم چنین اشاره کرد که: نکته دیگر پرداختن به زمینههاست. زمینههایی که به اقلیم برمیگردد مثل زندگی عشیرهای و روستایی که در زندگی در روستای هفتادر به خوبی دیده میشود. همان طور که پاپلی نویسنده شازده حمام که اتفاقاً یزدی هم هست، در کتاب خود میگوید کسی که زندگی سنتی قبل از مدرنیته را در دهههای بیست و سی در ایران تجربه کرده باشد، عمر سه هزار ساله دارد، میشود گفت که ما میتوانیم در یک دوره طولانی شکل زندگی مردم را ببینیم و اطلاعاتی به دست بیاوریم.
ایشان نیز چون رودگر به قوام و پختگی زبان اذعان داشت و گفت: با این همه حجم واژههای بومی در این اثر زیاد است. چنانچه از اثر برمیآید این زبان میتواند برای یک ریش سفید یزدی باشد تا یک جوان یزدی. نکته دیگر درمورد زبان اینکه راوی یک جوان بزرگ شده تهران است، اما دلیل قانع کنندهای برای اینکه چطور فرد به این زبان دست پیدا کرده در داستان معلوم نیست.
در ادامه حضار درمورد برج قحطی صحبت کردند و نویسنده در پاسخ به پرسش خوانندهها در مورد تاریخی بودن رمان، به مطالعات و علاقهشان به تاریخ اشاره کرد. درمورد زبان اثر نیز حکیمیان اظهار داشت هنوز همین شیوه بیانی بین مردم یزد رایج و زبانی ریشهدار است و توسط زردشتیان منطقه هم هنوز استفاده میشود. وی همچنین در مورد نماد گربه گفت که عامدانه از حضور گربه بهره نبرده، هر چند الان گربه به صورت یک نماد در آمده و گاهی مشکل تحلیل دارد.
پس از آن، محمد رودگر، نویسنده دیلمزاد بخش پایانی صحبتهای خود را به درونمایه اختصاص داد و گفت: درونمایه اثر تاریخی-اقلیمی است اما هر درونمایهای نمیتواند وارد ساختار شود. یک بخشی از یک ساختار چاق شود، یک بخش دیگری از ساختار نحیف شود و بخش دیگری از ساختار نادیده گرفته شود. انبوه روایتهای فرعی که در این داستان وجود دارند و بیشترشان تاریخی هستند، بخش اعظم کتاب را در بر دارد. خط سیر گاهی از دست خواننده بیرون میرود. ما تکنیکهای مختلفی برای روایتهای اینگونهای داریم. مثل تکنیک داستان در داستان که اصلش برای کلیله و دمنه است. آیا نویسنده توانسته در منطق درونی داستان یک روایت خاصی را ابداع کند که این درونمایه تاریخی را برتابد!
رودگر ادامه داد: آیا ما مجاز هستیم بدون اینکه ضبط و ربط این روایت تاریخی را با این روایت داستان مشخص کنیم، هر تاریخی را به هر مقدار که دلمان خواست در این داستان بریزیم؟ باید بگویم سیر روایت به این شکل بهشدت مختل شده است. آن قدر که خردهروایتها بدون هیچ پلی و بدون هیچ ارتباطی با بدنه اصلی داستان ظاهر میشوند.
او افزود: از طرفی خط سیر اصلی از کشش لازم و کشمکش داستانی برخوردار نیست و وجه خاطرهنویسی اثر غلبه دارد زیرا وقتی به روایت اهمیت نمیدهیم کل اثر خاطرهنویسی میشود. هم چنین شخصیت داریم اما شخصیتپردازی نداریم. پیرنگ داریم، اما پیرنگ فاقد شاخصههای منطقی است. صحنه داریم، اما صحنهپردازی درست خیلی نداریم. عنصر مهم دیالوگ نیز در این کتاب کمتر دیده میشود.
سپس موسوی در صحبتهای پایانی خود به این نکتته اشاره کرد که یکی از نقاط ضعف اثر همین عدم ارتباط داستانهای فرعی با خط اصلی داستان است. مثلاً فصل زندان چه نقش پیشبرندهای دارد؟ و اگر حذف شود چه اتفاقی میافتد؟ از سویی دیگر، شخصیتهای زیبایی که در اول داستان ساخته میشوند مثل خواهر علیارفعخان یا معلمهای مدرسه خواننده انتظار دارد در بخش دیگری اثر اینها را ببیند، که متأسفانه از دست رفتهاند.
وی همچنین درباره جنبه ایدئولوژیک شخصیت گفت: راوی با افکار کمونیستی حضور خدا را احساس میکند و آن جایی است که با آدخت به یاد عشقش به آویش میافتد و حضور خدا را احساس میکند، اما ماجرا ادامه پیدا نمیکند و جای دیگر حضور خدا را احساس نمیکنیم. حتی در صحنههای وحشتناکتری که از سرگذرانده، دیگر به یاد خدا نمیافتد. سؤال مطرح میشود که چرا خدا همان یک بار حضور پیدا کرد و چرا به یکباره غیب شد!
در پایان این نشست رودگر در پاسخ به سؤال یکی از حضار که در مورد عناصر داستانی برج قحطی پرسیده بود، گفت: عناصر در داستان وجود دارد، اما زمان در اثر شکسته شده و مکان هم در حال عوض شدن است. شما وقتی نخ تسبیح را نداری، صحنهها زمانشان شکسته میشود، اما بدون دلیل. پل زمانی و مکانی به روایت اصلی را نداریم. صحنه اصلی را نداریم، دیالوگ هم همینطور است و در بیشتر صفحات دیالوگ بنابر تئوریها، وجود ندارد. این میتواند یک سبک برای نویسنده باشد؛ اما شما باید بهانه تقلیل عناصر را داشته باشید. عناصر داستانی را زیاد داریم، رمان مدرن قائل به این است که میشود از عناصر عدول بکنید. بله میشود این کارها را کرد، اما بهانه میخواهد. بدون دلیل و بدون علت درست نیست. منظور من این نیست که این داستان عناصر را ندارد، بلکه این است که وقتی از روایت کم گذاشتیم عناصر داستانی میلنگد.
این جلسه با امضای کتاب برج قحطی توسط هادی حکیمیان برای حاضران به اتمام رسید.
ادبیات اقلیت / ۲۶ بهمن ۱۳۹۵