شعری از آنژیلا عطایی Reviewed by Momizat on . ادبیات اقلیت ـ شعری از آنژیلا عطایی: . زونا   ساعت هفت و چندعقربه بزرگ در قرنیه چیزی برای دیدن نیست. خون از جنون الفبا به چشم برنمی‌گردد. ساعت هفت و چند ال ادبیات اقلیت ـ شعری از آنژیلا عطایی: . زونا   ساعت هفت و چندعقربه بزرگ در قرنیه چیزی برای دیدن نیست. خون از جنون الفبا به چشم برنمی‌گردد. ساعت هفت و چند ال Rating: 0
شما اینجا هستید:خانه » شعر » شعری از آنژیلا عطایی

شعری از آنژیلا عطایی

شعری از آنژیلا عطایی

ادبیات اقلیت ـ شعری از آنژیلا عطایی:

.

زونا

 

ساعت هفت و چندعقربه بزرگ

در قرنیه

چیزی برای دیدن نیست.

خون از جنون الفبا به چشم

برنمی‌گردد.

ساعت هفت و چند الفبا

عنکبوت، عقربه، عین

جماعت پا و چشم و آلت نر

ولگرد چند چشم و فتنه و ابرو

راه می‌روند.

روی صورتم راه می‌روند.

باید به زنی که روی سینه‌ام زالو

می‌اندازد چیزی بگویم.

ساعت هفت و چند زخم

با خواب سپیده دم، بیدارباش زهر،

انگشت و لب بر تنی که جای

دیگری ست.

یکی به او بگوید:

بلند نشو از بازوانم

بلند نشو از رختخوابم

یکی به او بفهماند:

بلند نشو از فهم حروف و زبانم

من زهر مقدرم، درست

اصلاً ورد حاشیه در خواب‌های تو

نه خوابم، نه خوابم، نه خواب

می‌مانم.

لب از لب، دهان از دهان،

حرف از حرف‌هایم گر

گرفته، ریخته، گریخته است.

من صورتم، زخمم

با تکثیر بی رویه در خواب‌هایت زخم.

مرا به من برسانید!

بیدارخواب زهر

هلاهل از خواب او با تو،

تو با زنی که گیسوان عسل داشت.

“چرا مرا همیشه در ته دریا نگاه

می‌داری؟”

ساعت هشت و چند دقیقه

بیدارباش

بیدارباش زهر

خون از جنون من به چشم برنمی‌گردد.

 

ادبیات اقلیت / ۲۸ مرداد ۱۳۹۸

تمامی حقوق برای پایگاه اینترنتی «ادبیات اقلیت» محفوظ است.

رفتن به بالا