مواجهه با دیگری و هراس از آن Reviewed by Momizat on . نفیسه مرادی «جزیره»، روایت پسر جوانی به نام ناجی است که جز فضای محدود جزیرۀ زادگاه و محل سکونت خود، جایی و کسی را نمی‌شناسد. شکل و شیوۀ زندگی مردمان جزیره، با و نفیسه مرادی «جزیره»، روایت پسر جوانی به نام ناجی است که جز فضای محدود جزیرۀ زادگاه و محل سکونت خود، جایی و کسی را نمی‌شناسد. شکل و شیوۀ زندگی مردمان جزیره، با و Rating: 0
شما اینجا هستید:خانه » یادداشت » دربارۀ کتاب » مواجهه با دیگری و هراس از آن

مواجهه با دیگری و هراس از آن

نقدی بر داستان بلند جزیره، نوشتۀ پرویز مسجدی
مواجهه با دیگری و هراس از آن

نفیسه مرادی

«جزیره»، روایت پسر جوانی به نام ناجی است که جز فضای محدود جزیرۀ زادگاه و محل سکونت خود، جایی و کسی را نمی‌شناسد. شکل و شیوۀ زندگی مردمان جزیره، با ورود نیروهای اکتشاف نفت و آوردن کارگران از سایر شهرهای جنوبی به جزیره، به یک‌باره تغییر کرده است و مشکل اصلی ناجی و دیگر مردم جزیره در مواجهه با این تغییر را می‌توان عدم آگاهی و شناخت آن‌ها از وضعیت جدید و ناتوانی آن‌ها در هماهنگ ساختن خود با وضعیت جدید دانست. حتی ناجی، که به واسطۀ شغلش، که کارگر آشپزخانۀ شرکت استخراج نفت است، بیشتر از دیگر بومیان جزیره با کارگران و مسئولین شرکت در ارتباط است؛ تا مدت‌ها تصور می‌کند کارگران شرکت با رؤسای خارجی خود همدست شده‌اند تا جزیره را تصرف و بومیان آن را بیرون کنند؛ تا این‌که به طور اتفاقی با یکی از کارگران به نام خلف آشنا می‌شود و متوجه می‌شود که خلف نیز مانند خود او درون نظم سلسله‌مراتبی ایجاد شده توسط دیگری، نقش ازپیش‌تعیین‌شده‌ای دارد. خلف، بچۀ آبادان است و معتقد است پیدا شدن نفت در آبادان، فضای آبادان را به گونه‌ای دگرگون ساخت که بومیان آن‌جا چون قادر به تطبیق دادن خود با شرایط جدید نبودند، ناچار شدند در حاشیه قرار بگیرند. اما خلف، در عمل به گونه‌ای دیگر رفتار می‌کند و خودش را کنار نمی‌کشد. همین از او شخصیتی متمایز از ناجی می‌سازد. آن چه خلف به آن باور دارد و سعی می‌کند ناجی و دیگران را هم متوجه آن سازد، تلاش برای شنیده شدن است؛ او سعی دارد از نقشی که برای او از پیش تعیین شده فاصله بگیرد و آن‌طور که می‌خواهد عمل کند و در این راه تا حدی موفق است.

آن‌چه در داستان «جزیره»، که در سال ۱۳۵۸ منتشر شده، اهمیت دارد فاصله گرفتنِ آن از گفتمان غالب دهۀ پنجاه و حتی دهه‌های قبل و بعد از آن است. برتری‌طلبی دیگری، مورد ظلم قرار گرفتن بومیان توسط خارجی‌ها و سرانجام مغلوب شدن بومیان در برابر تجاوز و اعمال خشونت خارجی‌ها، از ویژگی‌های اصلی فضاهای داستان‌های دهۀ ۴۰ و ۵۰ بوده؛ اما در داستان «جزیره»، چهرۀ بومی و چهرۀ دیگری به واقعیت نزدیک‌تر می‌شوند. از گفتگوهای میان ناجی و دیگر اهالی جزیره، متوجه می‌شویم که مردمان جزیره، که شغل اصلی‌شان، پیش از ورود خارجی ها به جزیره، ماهیگیری بوده، خود به اختیار و میل خودشان و به امید کسب درآمد و رفاه بیشتر، تصمیم گرفته‌اند به استخدام شرکت نفت دربیایند و از طرفی، چون دانش و مهارت لازم برای کار با دستگاه‌ها و ماشین‌آلات شرکت را ندارند، شغل‌های به لحاظ فیزیکی سخت‌تر و سطح پایین‌تر به آن‌ها داده می‌شود. داستان با توصیف جزئیات فضای غم‌زدۀ جزیره آغاز می‌شود و از حضور و هیاهوی کارگران غیربومی و ماشین‌آلات عجیب و غریبی سخن می‌گوید که آرامش جزیره را برهم‌زده‌ و باعث شده‌اند بومیان جزیره، که صاحبان و ساکنان اصلی آن هستند، خود را در زادگاه خویش غریب و بی‌کس حس کنند. در صفحات آغازین داستان، با اشارۀ مرد سرخ‌رو که از مسئولین شرکت است، یادگار را که می خواهد در شرکت کار کند، استخدام نمی‌کنند و در اواسط داستان متوجه می‌شویم که او را در جزیره زندانی کرده‌اند؛ اما عملکرد فضای کلی داستان در خدمت اقلیت بومیان است. مأموران اکتشاف و استخراج نفت، بخش وسیعی از جزیره را اشغال کرده‌اند و روزبه‌روز، تأسیسات و ساختمان‌های خود را گسترش می‌دهند تا جایی که مردم جزیره نگران این هستند که مبادا همین روزها آن‌ها را از زادگاه خود بیرون کنند؛ اما از جمعیت این مأموران، فقط مرد سرخ‌رو و سرکارگر در داستان حضور دارند؛ آن هم حضوری کوتاه. تمامی گفت‌وگوها و کنش‌های داستان، متعلق به بومیان و کارگران غیربومی است که هدف واحدی را دنبال می کنند؛ گرفتن حق خود از خارجی‌هایی که در خاکشان ساکن شده‌اند و به واسطۀ این حضور، ثروت بسیاری نصیبشان شده است. در پایان داستان، بومیان موفق می‌شوند مانع خراب شدن خانۀ ام لیلا شوند، چیزی که از ابتدای داستان، ناجی و ام لیلا نگران آن بودند.

داستان، فارغ از تصویرهای سطحی بازداشت یادگار و آتش زدن کشتی توسط سلمان، برادر یادگار، برای گرفتن انتقام برادرش و صحبت از نادیده گرفته شدن حقوق کارگران و مجروح شدن آن‌ها در حین کار به خاطر نبودن امکانات لازم و ایمنی، که وضعیت تلخ زندگی مردم جزیره را پس از ورود خارجی‌ها به جزیره نشان می‌دهد؛ در لایه‌های زیرین سعی دارد از عمل کردن در چهارچوب گفتمان شرق‌شناسانه که به تقابل و تضاد شرق و غرب دامن می‌زند، فاصله بگیرد و نشان دهد که آن‌چه عامل اصلی رنج مردم جزیره است؛ نه حضور دیگری، که هراس از آن و ستیز با آن است. ناجی، در ابتدای داستان، کارگران غیربومی را دیگری می‌پنداشت، از آن‌ها هراس داشت و آن‌ها را همدست بیگانگانی می‌دانست که می‌خواهند او را از زادگاهش بیرون کنند، اما پس از تعامل با آن‌ها توانست هم حق خود را از کار در آشپزخانۀ شرکت بگیرد، هم به موقعیت و جایگاه خویش آگاه شود و هم به یاری دیگران، به ام لیلا  در دفاع از خانۀ خود کمک کند. تعامل میان مردمان جزیره که ناجی نمونۀ آگاه آن‌ها است، با کارگران غیربومی که خلف و ابراهیم نمایندۀ آن‌ها در داستان هستند، می‌توانست در سطح رابطۀ میان مردم بومی جزیره و مأموران خارجی اکتشاف و استخراج نفت هم صورت گیرد و فضای دیگری برای هر دو طرفِ این مواجهه ایجاد کند. آن‌چه بومیان جزیره را دچار شگفتی و هراس و وادار به واکنش در مقابل خارجی‌ها می‌کند، صِرف تغییرات ناگهانی ایجاد شده در سرزمینشان به واسطۀ حضور خارجی‌ها نیست، بلکه این است که هیچ نقشی در این تغییرات ندارند و از نفتی که منشأ این تغییرات شده و ثروت فراوانی را نصیب دیگران کرده، سود و بهره‌ای نمی‌برند، پس به ناچار خود را خارج از نظامِ جدید پیاده شده در خاکشان می‌بینند و برای تبیین جایگاه خود، یا به مقابله و ستیز با این نظام می‌پردازند و یا به ترک جزیره و پیدا کردن پایگاهی دیگر فکر می‌کنند که آن را جایگزین جزیرۀ خود سازند.

این یادداشت در نشریۀ صنعت توسعۀ نفت، شمارۀ ۵ اردیبهشت ۱۳۹۵ نیز منتشر شده است

ادبیات اقلیت / ۱۷ تیر ۱۳۹۵

تمامی حقوق برای پایگاه اینترنتی «ادبیات اقلیت» محفوظ است.

رفتن به بالا