روایت‌های کرونولوژیک در «تربیت‌های پدر» محمد طلوعی Reviewed by Momizat on . ادبیات اقلیت ـ فاطمه تسلیم: کرونولوژی شیوه‌ای در تاریخ‌نویسی است که به طبقه‌بندی اطلاعات به‌صورت زمان‌بندی‌شده یا به عبارتی طبقه‌بندی اطلاعات بر مبنای ترتیب وقو ادبیات اقلیت ـ فاطمه تسلیم: کرونولوژی شیوه‌ای در تاریخ‌نویسی است که به طبقه‌بندی اطلاعات به‌صورت زمان‌بندی‌شده یا به عبارتی طبقه‌بندی اطلاعات بر مبنای ترتیب وقو Rating: 0
شما اینجا هستید:خانه » نقد و مقاله » روایت‌های کرونولوژیک در «تربیت‌های پدر» محمد طلوعی

روایت‌های کرونولوژیک در «تربیت‌های پدر» محمد طلوعی

نقد فاطمه تسلیم بر مجموعه داستان «تربیت های پدر» اثر محمد طلوعی
روایت‌های کرونولوژیک در «تربیت‌های پدر» محمد طلوعی

ادبیات اقلیت ـ فاطمه تسلیم: کرونولوژی شیوه‌ای در تاریخ‌نویسی است که به طبقه‌بندی اطلاعات به‌صورت زمان‌بندی‌شده یا به عبارتی طبقه‌بندی اطلاعات بر مبنای ترتیب وقوع زمانی رخدادها (Cahronolical) می‌گویند. دربارهٔ روایت‌های زمانمند، نظریات متعددی در ادبیات گفته شده که از همه معروف‌تر نظریات ژرار ژنت، ساختارگرای فرانسوی، است. ژنت نظریهٔ زمان روایی را به عنوان مهمترین مؤلفهٔ پیشبرد روایت داستانی، در سه محور نظم، تداوم و بسامد مطرح کرد. این محورها بر روایت‌های کرونیکال نیز تطبیق‌پذیر است. در اینجا با ترکیب نقد تخصصی و تفسیرهای معمول، مجموعهٔ «تربیت‌های پدر» محمد طلوعی را بررسی می‌کنیم.

***

کرونولوژی می‌تواند نسبی یا مطلق باشد. کرونولوژی نسبی، چینش وقایع مربوط به هم، نسبت به یکدیگر و نسبت به یک مبدأ زمانی است؛ اما کرونولوژی مطلق قرار دادن وقایع و رخدادها در تاریخ‌های زمانی دقیق آنهاست. کرونولوژی مطلق، دسته‌بندی ویژه‌ای از وقایع است که تاریخ (date) نامیده می‌شود. این ویژگی در همهٔ کرونولوژی‌های مطلق که دوره‌ای زمانی یکسانی را در برمی‌گیرند، مشترک است.

تربیت های پدر / محمد طلوعی

تربیت های پدر / محمد طلوعی

داستان‌های محمد طلوعی در مجموعهٔ «تربیت‌های پدر» از  روایت‌های کرونیک نسبی و گاهی آناکرونیک است. حتی اسم مجموعه، تربیت‌های پدر، نیز خود راه‌برنده به سیر خطی تاریخ با تکیه بر تاریخ یک خانواده، نسل یا خاندان است که نمونه‌های مشهور آن را قبلاً در «سالاری‌ها» از بزرگ علوی و برخی رمان‌های اسماعیل فصیح و مثال نزدیکترش به زمان ما، «خانهٔ کنار مسجد» قادرعبدالله یا «کلنل» دولت‌آبادی دیده‌ایم. هر پنج داستان «تربیت‌های پدر»، شخصیت‌هایی واحد دارند و درباره‌ی رابطه‌ی پدر و پسری است که در پس‌زمینهٔ دهه‌های متفاوتی از زندگی ایشان روایت می‌شود. ایدهٔ این کتاب نیز جالب و منحصربه‌فرد است. گویی طلوعی پی گفتن قصه نیست و فقط کارهای پدر و اثری را که روی زندگی پسر گذاشته، در قالب تعریف ماجراهایشان در طول دوران مختلف، بازگو می‌کند یا انگار داستان‌ها مهم نیستند، همین قدر که رفتار پدر و نتیجه‌اش را روی پسر معلوم کنند، قصه را به طور کامل رها می‌کند و به سراغ داستان بعدی می‌رود و البته این ویژگی به زعم من، خصلت بارز داستان‌های این مجموعه است. ناکامی، درد و رنج، واماندگی آدم‌ها در برابر جبر روزگار، بی‌هویتی، معلق‌بودن نسل و… محورهای اصلی و بن‌مایه‌های مشترک داستان‌های این مجموعه است که با زاویهٔ دید اول شخص راوی و در فضایی رئال روایت شده‌اند، هر چند گاهی در موقعیت‌هایی مانند داستان «تابستان» روایت تا فضایی نزدیک سوررئال و رئالیسم‌جادویی پهلو می‌زند و در داستان‌های بعدی گاه تمثیلی می‌شود؛ اما رنگ تاریخ بر همه‌ی آن‌ها می‌چربد.

طلوعی از این تکنیک روایی تاریخمند قبلاً در رمان «قربانی باد موافق»، البته با شگردی متفاوت، نیز بهره برده بود.

«تربیت‌های پدر»، با انتقال روایت‌های نزدیک گذشته به آینده، مضامین بکر و فضاسازی‌های خلاقانه، شخصیت‌های چندبُعدی واقع‌نما، حذف و ایجازهای صحیح، گسست روایت، پیچیدگی‌های زبانی بجا، استفاده از اطلاعات دقیق و قصه‌پردازی‌های متنوع، ثابت کرد موفقیت و اقبال به داستان «لیلاج بی‌اوغلو»، اتفاقی نبوده است.

دلایل کرونیک‌بودن مجموعهٔ «تربیت‌های پدر» را به طور خلاصه، در این عناوین می‌توان بررسی کرد:

یک. گشتی در تاریخ سی‌سال اخیر ایران

گفتیم که روایت‌های کرونیکال نسبی، معمولاً وقایع را نسبت به یک واقعهٔ زمانی می‌سنجند. وقایع داستان تربیت‌های پدر، ترتیب زمانی مشخصی ندارد؛ اما مبدأ آن انقلاب ۱۳۵۷ و وقایع تاریخی قبل و بعد از آن است. واقعهٔ تاریخی در این داستان‌ها گاه با یک مبدأ نجومی نیز همراه می‌شود؛ مثلاً کسوف.

 روایت‌هایی تاریخمند این مجموعه با بازگویی خاطرات، تداعی معانی و فلاش‌بک و فلاش‌فوروارد، خواننده را با خود از درگیری و فرار اعضای حزب توده (دایی کولی)، بیکاری پس از انقلاب (دختردایی فرنگیس)، جنگ هشت‌سالهٔ ایران و عراق (تابستان)، مهاجرت ایرانیان (made in Denmark) و معلقی نسل عصیانگر بعد انقلاب (انگشتر الماس) به سیری در سی‌سال تاریخ اجتماعی و سیاسی اخیر ایران می‌بَرد که با نوستالوژی‌هایی از آن دوران همراه است. گاهی نیز راوی در ورای روساخت داستان، به این موضوع اشاره می‌کند: «این راهی که تویش بودیم از روز تولد پنج‌سالگی‌ام شروع شده بود».

ذات رمان‌نویس در آثار طلوعی بر ذات داستان کوتاه‌نویس غلبه دارد در این مجموعه هم خود را نشان داده، از این روست که هر پنج داستان این مجموعه که ظاهراً مستقل از یکدیگرند، در نهایت تکه‌هایی از پازلی‌اند که در قالب یک روایت واحد با عنوان تربیت‌های پدر، در قالب مجموعه داستان‌های به‌هم‌پیوسته خودنمایی می‌کند.

ردپای نویسنده در نقش راوی اول شخص باعث صمیمیت داستان شده؛ به ویژه که روایت هم خانوادگی است و مثل فصیح وارد داستان یک نسل نشده یا مثل دولت‌آبادی از فنون سوررئال بهره نبرده؛ اما داستان مدرنی شمرده می‌شود؛ حتی از قبیل داستان‌های نو. نویسنده با نگاهی دقیق، ریزبین، شخصی و گاه مالیخولیایی یادگارها و خاطرات گذشته و حال را با نثری هنرمندانه روایت می‌کند. اشخاص داستان نیز، عمدتاً با روان‌پریشی خاص و ذهنی آشفته به جامانده از خاطرات کودکی، نوجوانی و جوانی راوی‌اند و در پس تداعی و حس نوستالژیک قوی، به صورت فلاش‌بک، در داستان حضور می‌یابند. مثلاً سکون در زمان را در شخصیت ضیاء در انگشتر الماس می‌توان دید وقتی راوی می‌گوید همهٔ ماشین‌هایش از سال ۱۹۷۵ به جا مانده است یا می‌نویسد: «نقش‌های آدم توی زندگی به سن و سالش ربط دارد». توصیفات و تشبیهات داستان نیز در این راستا شکل می‌گیرند. به نظر می‌رسد یکی دیگر از اهداف نویسنده در انتخاب این فرم از روایت، سرعت بخشیدن به روند داستان یا کُندکردن آن نیز است.

طلوعی هوشمندانه از روایت بخش‌هایی از تاریخ که خود ناظر به آنها نبوده، خودداری کرده و تصاویری از دهه‌هایی از تاریخ معاصرش که ناظر بر آن بوده و با آن تجربهٔ زیستی دارد، بازگو می‌کند؛ از این روست که مجموعه‌داستان‌های تربیت‌های پدر، بسط همه جانبه‌ای را برای سفر در خط زمان ندارند.

دو. زبان چند لایه و هنجارشکنانه

زبان داستان‌ها ساده است؛ اما داستان حالت روزمره را ندارد و مخاطب متوجه مدرنی داستان می‌شود: «توی دنیایی که راکت دست‌گرفتن هم فلسفه داشت…». بازیگوشی‌های زبانی هم منجر به طنز پررمقی در داستان شده و به پیشبرد داستان، شخصیت‌پردازی و فضاسازی کمک کرده است. حتی کلیّت این موضوع که بر خلاف هنجار و تصور ما، پسر بر پدر مسلط است و اینکه استیلای گفتمان پسر بر پدر (ضیاء)-تا آنجا که وی را با نامش خطاب می‌کند که نشان از عدم قبول رابطهٔ پدر و پسری از سوی پسر دارد- و رفتارهای تحقیرآمیز ذهنی و عینی پسر در برابر پدر، از استهزاءهای هنجارشکنانهٔ این کتاب است. از دیگر سو داستان‌ها گاهی، روابط گذشتهٔ خاندان را زنده می‌کنند. مثلاً پسر در داستان «نجات پسردایی کولی» سعی می‌کند چهرهٔ پدر را بازسازی کند یا دختر دختردایی مهوش که مادرش ضیاء را دوست داشته به پسر ضیاء، و لو سفارشی، توجه می‌کند و از این جهت به داستان‌های ناتورالیستی و بُعد وراثت آنها شباهت می‌یابد.

طلوعی برای شکست هنجار زبانی نیز از بازی‌های زبانی استفاده کرده است: «مادرم تلخ بود، برعکس اسمش. مادرم که نامزد پدرم شد، مهمانی دادند و اسمش را عوض کردند، اسمش بتول بود گذاشتند شیرین؛ اما این شیرینی هیچ‌وقت به زندگی‌اش نیامد، توی همان اسمش ماند…». یا به نمونه‌های درخشانی از طنزهای کرونیک زبانی می‌رسد که لایهٔ دیگری هم می‌توان برای آن یافت: «لابد رفته بالای روشویی فلزی و حتماً با کلید خانهٔ کوچهٔ مریممان، تاریخ را کنده؛ چون آن سال‌ها هنوز قسط خانه‌ی بنی‌صدرمان را تمام نداده بودیم که بفروشیمش». همین‌طور بازی‌های زبانی-بیانی: «فقط مادر بود که مادر می‌ماند و بعد مار می‌شد» یا خرده‌روایت‌های ظاهراً بی‌ربط؛ اما طنزآمیز که باعث کشش داستان می‌شوند؛ مثلاً قضیهٔ تشابه نام محمد طلوعی راوی با محمد طلوعی‌هایی که در اخبار نت و مطبوعات می‌آید و اغلب مشاغلی جالب دارند.

طبیعتاً نویسنده برای توجه خواننده به لایه‌های دیگر داستان مقدار زیادی هم کلمات و جملات قصار- ولو عامیانه- هم چاشنی داستانش می‌کند: گفت: «بدبختی مردای ایرونی می‌دونی چیه، همش حرف سیاسی می‌زنن. مردای دیگه‌ی دنیا وقتی دور هم جمع می‌شن حرف زنارو می‌زنن. مردای ایرونی هی حرف سیاسی می‌زنن، زن که می‌گیرن نمی‌دونن باهاش باید چی کنن… زنا خیلی به ظاهرسازی خودشون مطمئنن، خیال می‌کنن می‌تونن از آدم دور شن و ادای این رو درآرن که هنوز دوستت دارن. آدم خیال می‌کنه زنا ضعیفن؛ ولی همه‌ی این ظاهرسازی‌ها و دور و نزدیک شدنِ زنا از اعتماد به نفسشون می‌یاد، آگه آدم به خودش مطمئن نباشه نمی‌تونه این‌قدر راحت با یه آدمِ دیگه این‌جوری کنه، هر وقت دلش خواست بیاد، هر وقت دلش خواست بره، خوب که نگاه کنی زنا واسه خودشون زندگی می‌کنن، هیچ احتیاجی هم به هیچ مردی ندارن». گفتم: «یه کم حکمت پدرانه لازم داشتم»…

روساخت و ژرف‌ساخت بخش‌هایی از داستان‌ها در این مجموعه سخت بهم چفت شده‌اند. مثلاً براعت استهلال‌گونه‌ای که در آغاز داستانی مثل «Made in Denmark» با سخن‌گفتن از «بسته و باز درهای خانه» می‌آید، ضمن اینکه درفضاسازی مؤثر است، وقایع پیش‌رو را نیز برای ما ترسیم می‌کند و پیونددهندهٔ جهان داستانی نویسنده با جهان حقیقی نیز است یا داستان «کسوف» نیز روساخت و ژرف‌ساخت خوبی دارد که داستان را لایه‌دار و تأویل‌پذیر می‌کند.

طبعاً برای چنین داستان‌هایی نویسنده باید اطلاعات زبانی خوبی داشته باشد و می‌بینیم که هنجارگریزی‌های سَبکی و زمانی چون آمیختن سبک‌های نثر شکسته‌ی گفتاری، آرگو (زبان مخفی جوانان)، زبان محلی و عامیانه، زبان تیپ تحصیل‌کرده و روشنفکر و تعابیر دست‌ساز (مثل ماچ‌مال) این مجموعه، خواننده را اقناع می‌کند.

همچنین تعابیر خوش‌ساختی که نویسنده آنها را از نثر گذشته زنده کرده مثل «در نگرفتن حرف»(از گلستان سعدی)، نیوش (کاربرد کهن فعل شنیدن)، دژم (کاربرد لغت کهن)، غلاظ و شداد (اصطلاح قرآنی)، فرستادهٔ شری که دختر عاشقش می‌شود (زنده‌کردن قصه‌ها) و ضرب‌المثل‌ها، علاوه بر اینکه زیبایی نثر و جذابیت زبان داستان‌ها افزوده، از وجوه تاریخمندی این مجموعه است که نشانه‌هایی از برخورد بینامتنی نیز در آن می‌توان یافت.

سه. دادن اطلاعات فراوان و جزئی

روایات کرونیک، آرشیو مهمی برای ذخیره‌سازی موضوعات پراکنده‌اند و آن‌ها را به عکس‌هایی فوری می‌توان تشبیه کرد که از دامنه‌ای وسیع با نمای باز گرفته می‌شود و توانایی انتقال اطلاعات بسیاری را در زمانی کوتاه، دارد. روایت‌های کرونیک به مخاطب امکان می‌دهد تا در کمترین زمان، سفری زمانی به گذشته‌ها داشته باشد. از این روست که برای نوشتن روایت‌های با سیر تاریخی، اطلاع کامل و زمان دقیق وقوع حوادث در تاریخ اهمیت بسیاری دارد؛ چون نویسنده در بسیاری نمونه‌ها تنها با علم بر این موضوع می‌تواند رویدادها را شرح و تفسیر و رابطهٔ علت و معلولی میان آنان را کشف کند و برای سؤالات ذهن مخاطب پاسخی مناسب بیابد، این اطلاعات را در داستان می‌آورد.

تربیت‌های پدر، پژوهش‌های خوبی دربارهٔ تاریخ‌هایی که قرار است خواننده را در آن دخیل کند می‌دهد؛ مثلاً در قضیه‌ی خسوف که بیانگر روح محققانه و جزئی‌بین نویسنده است. همین امر باعث شده که وجه قصه‌ای داستان در قیاس با توصیف و گزارش‌ها، کمرنگ‌تر شود؛ گو اینکه به طور کلی طلوعی مثل بسیاری از متقدمان داستان کوتاه، نویسنده‌ای قصه‌محور نیست و در داستان‌پردازی قدرتمند می‌نماید.

در داستان «تابستان»، انحراف از موضوع اصلی داستان، با ذکر جزئیات مثلاً ساعت حرکت قطار و بازی با کلمهٔ ساعت و سایر کلمات و غافلگیری انتهایی نیز در القای طنز مدنظر، یعنی بی‌اهمیتی زمان، رخ می‌دهد. در داستان کسوف نیز طلوعی با اغراق در تشریح موقعیت راوی و ذکر جزئیات لحظه به لحظه و حالات، بازی با واژگان، یک‌نواختی زندگی روزمره‌ی شخصی را به طنز می‌کشد.

یکی دیگر از خصوصیات چشمگیر نویسنده در نقل رخدادهای گذشته آن است که پیش از آنکه رویدادی را کامل نقل کند، در خلال گذشته‌نگری‌های خود به صورت ناقص و ناتمام به آن رخداد اشاره می‌کند. تکرار این رخدادها پیش از نقل کامل آن، عملاً سرعت‌گیر روایت است.

فاطمه تسلیم

/پایان متن/

مجموعه داستان «تربیت های پدر» را نشر افق، برای نخستین بار در سال ۱۳۹۳ در ۱۵۰۰ نسخه و با قیمت ۵۵۰۰ تومان منشتر کرده است.

ادبیات اقلیت / ۹ دی ۱۳۹۴

تمامی حقوق برای پایگاه اینترنتی «ادبیات اقلیت» محفوظ است.

رفتن به بالا