پارهای از داستان بلند «آنها با شاعری که خیلی دوستش داشتند بد تا کردند» اثر مجتبا هوشیار محبوب
ما- یعنی من و ایمان- با شاعری که خیلی دوستش داشتیم بد تا کردیم، خیلی بد. ماجرا از اینجا شروع شد که من توی اتاقم در خیابان هفتم فردیس صدای یک ارهبرقی و افتادن درختهای یک جنگل وسیع را شنیدم. ...
ادامه محتوا ›