در جهان بودن؛ مجتبی گلستانی و هوشنگ چالنگی Reviewed by Momizat on . ادبیات اقلیت ـ احمد ابوالفتحی: مجتبی گلستانی در کتابِ در جنگل بلوط که یک نامۀ بلندِ عاشقانه است و جست‌وجویی بی‌پایان است در راهی ناتمام برای دوباره آشنا شدن با ادبیات اقلیت ـ احمد ابوالفتحی: مجتبی گلستانی در کتابِ در جنگل بلوط که یک نامۀ بلندِ عاشقانه است و جست‌وجویی بی‌پایان است در راهی ناتمام برای دوباره آشنا شدن با Rating: 0
شما اینجا هستید:خانه » یادداشت » پل‌ها » در جهان بودن؛ مجتبی گلستانی و هوشنگ چالنگی

در جهان بودن؛ مجتبی گلستانی و هوشنگ چالنگی

در جهان بودن؛ مجتبی گلستانی و هوشنگ چالنگی

ادبیات اقلیت ـ احمد ابوالفتحی: مجتبی گلستانی در کتابِ در جنگل بلوط که یک نامۀ بلندِ عاشقانه است و جست‌وجویی بی‌پایان است در راهی ناتمام برای دوباره آشنا شدن با جهان در دورانِ بی‌خانگیِ انسانِ مدرن و بیگانگی او با جهان؛ برای آن‌چه که با استخدامِ اصطلاحی از هایدگر «در جهان بودن» می‌خواندش از شعرها مدد می‌جوید و از جمله از شعرهای هوشنگ چالنگی که شاعرِ بلوط‌ها بود. او شعرهایی از چالنگی را با شعری از دورانِ جوانیِ هولدرلین مقایسه می‌کند و بیان می‌کند که چالنگی در ادراکِ بلوط از هولدرلین فراتر رفته است و هنگامِ خواندنِ این گزاره باید به یاد داشت که بلوط در متنِ گلستانی: «مانند معبد و اثر هنری یادآورِ تنش میان زمین و آسمان است؛ یعنی یادآورِ اختفاست. همچنین جایگاه ارتباطِ امر میرا با امر جاودان است.» و این را نیز باید به یاد داشت که هولدرلین شاعرِ محبوبِ متفکرِ محبوبِ گلستانی (یعنی هایدگر) است.

این دو نکته را که به یادِ داشته باشیم عمقِ تجلیلِ گلستانی از چالنگی و شعرش را درک خواهیم کرد: «نگاه شاعرانۀ چالنگی طبیعت را هم‌ارز با زندگی انسانی یا الگویی برای شکل‌دهی به زندگی انسانی نمی‌بیند. شعر او فقط کلماتی برای آشتی با طبیعت نیست، که تجربۀ غرق شدن در حیات مه‌آلود گیاهان و گل‌هاست، درک شعور جانوران است به هنگامی که دست یکدیگر را لمس می‌کنند.»

این سطور از نامۀ گلستانی اشاره دارد به سطوری رازآمیز از چالنگی:

می‌دوم و استخوان‌هایم
هیاهوی ماه را عبور می‌دهند

جنگل می‌سوزد
تنها برای نام‌گذاریِ یک عطر

ماه ماه
سنجابِ خیسِ مرده
جلد بیندازیم
ما دو سپیدترین دیوانه

به گمان گلستانی چالنگی که شاعرِ بلوط‌هاست اگر با ادراکی که ماه و بلوط از یکدیگر دارند یگانه نشده باشد، با این ادراک بیگانه نیست و به‌گمانِ من چنین تجلیلی در عینِ شاعرانه بودن و حیرت‌انگیزی‌اش در زیست‌جهانی که بر پایۀ «بیگانگی با جهان» شکل نگرفته است اغراق‌آمیز و دور از واقع نیست. در جهان بودن از اساس یعنی ادراکِ روابطِ چیزها. هم‌سطحی با بلوط و سنجاب و درکِ ذاتِ شاعرانۀ رابطۀ آن دو که «اگر ذاتِ شاعرانۀ رابطۀ بلوط و سنجاب را درک کرده بودیم امروز هیچ جنگلی در خطر انهدام نبود.»

هم چالنگی و هم گلستانی که هر دو سالکِ راهِ آشنا شدن با جهان بودند چند وقتی هست که با جهان یکی شده‌اند و ما مانده‌ایم و بیگانگی با جهان؛ دیروز چهلمین روزِ درگذشتِ هوشنگ چالنگی بود و هفتۀ پیش اولین سالروزِ تولدِ مجتبی گلستانی در فقدانِ خودش. کتابِ در جنگل بلوطِ گلستانی که نشرِ کتاب فانوس منتشرش کرده، همزمان با سالروز تولدش رونمایی شد. بعدتر بیشتر و بیشتر دربارۀ این سلوکِ نوشتاری خواهم نوشت.

ادبیات اقلیت / ۱۲ آذر ۱۴۰۰

تمامی حقوق برای پایگاه اینترنتی «ادبیات اقلیت» محفوظ است.

رفتن به بالا