::مدرسه خوشبختی::
در باب افتادگان و جنگآوران
ادبیات اقلیت ـ “در باب افتادگان و جنگآوران” در مجموعۀ مدرسه خوشبختی نوشتۀ مرتضا کربلایی لو:
***
زندگی برای ما حرکت به سوی بالاست یا پایین؟ بسته به اینکه در عمق ذهنتان کجا ایستادهاید، در پایین یا بالا، این سؤال عوض خواهد شد. بالا آمدن یا بالا رفتن؟ پایین آمدن یا پایین رفتن؟ آمدن یا رفتن؟ کسی که خودش در تهران است، میگوید به تهران آمدن. اگر در تبریز باشد، خواهد گفت به تهران رفتن. واقعیت وقتی تحقق پیدا میکند که چیزی میافتد. قطرۀ باران میافتد. دل میریزد. اتفاق “میافتد.” ما هم اگر دستخوش رویدادها باشیم، میافتیم و خواهیم افتاد، دم به دم، روز به روز. نشستن رفتار پررونقی است. فلان بزرگ، مجلس نشستاش فلان روز است. به احترام کسی اگر برمیخیزیم، یا کلاه از سر برمیداریم، وقفهای است که نمیپاید. انگار دولت و بخت با “افتادگان” است. همه میافتند. حتا آلیس با پایین رفتن در لانۀ خرگوش به سرزمین عجایب رسید. فکرش را بکنید که اگر در این بازار گرم افتادن و افتادگان، در این سیطرۀ فرود، یکی بخواهد بایستد، و بالاها رود، چه تن به مبارزهای بی امان و درخشان داده است. مرگ افتادهترین افتادنهاست. من در این شش ماه اخیر، سوگوار دو افتادن شدهام. و دریغ خوردهام که چرا این دو دوست، با رود پرزور افتادنها همراه شدند، نایستادند و برنخاستند. شادی رفتار شاخ دارد. بر سر میروید و رو به بالا میرود و به کار ستیز میآید. آیا در میان این همه آدم که پیرامونتان را گرفته است، یک انسان جنگاور میشناسید؟ جنگاور در زندگی، تجارت، فرهنگ؟ خودتان چی؟ ناکامیها و مشکلات شما را مجاب کرده به افتادن؟ جنگاوران شادتریناند و نمیخواهند بیفتند. میخواهند جهان بیفتد، زیرپای ایشان چه بسا، و ایشان با شاخ افراخته بایستند. جنگاوران فرامیخوانند که بالا “بیا”.
(یادداشتهای اینستاگرامی مرتضا کربلایی لو)
ادبیات اقلیت / ۲۸ شهریور ۱۳۹۷