شعری از سعید شعبانی
ادبیات اقلیت ـ شعری از سعید شعبانی:
.
یک لحظه از عقابهام از جنس گیلگمش
سعید شعبانی
با گیلگمش بگو
تا یک عقاب بیاید
بیاید از گوشتهای تنم
تنم که استخوان شده است
یا از اسید شدنم
که صدا میآید
از استخواندانی که اجدادی است
و گوشت ندارد اما
صدا میآید که بگوید:
بگویند یک عقاب بیاید
یک عقاب بیاید که منتظرم
در انتظار شلوغی
و آمد و رفتی که یک عقاب بیاید
برود روی تنم
چنگ بزند به استخوانهام
به مردهای درون تنم
به زنها هم بزند
به هرچه و هرچیز که در درون من است
یا بوده است
خواهد بود
بگوئید
بگویند
که از زمین یا از طبیعت درون من است
که وحشی به سرزمین تنم
کویر یا دریا یا
همه را اصلاً
بگوئید
بگویند
من در انتظار همین بودم
وحشی و دیرینه از قدیمترین ایام
مثلاً یکی از ایامهام
از گیلگمش بگیر تا
سرخپوستی از قبیلهٔ ماهایا
یا نه!
معروفتر از آنها
که از عقاب هم تیزتر باشد
چنگالهاش
منقار و چشمها
و تکه تکه شدنهام
خرده ریزهام
پاشیدههای تنم
که دورافتاده میشوند از من
از خوابهام
رؤیاهام
و از تنم که استخوان شده است
و گوشت ندارد
که گوش بدهد به صداهام
به احتمالهام
از انتظارهام
بغلم بزند
بغلم بکند
که بیا دوباره برگردیم
به همان پدیدهٔ ندرت
به گیلگمش.
سعید شعبانی ـ امیدیه
ادبیات اقلیت / ۲۳ تیر ۱۳۹۹