قانون / سید رضا کوشالشاهی
ارتفاع خیابان صفائیه به طور کلی بالاتر از دیگر خیابانهای شهر بود. چیزی حدود ده سانت. راه رفتن روی خیابان مساوی بود با دیدن قسمت شمالی شهر و قسمتی از قسمت جنوبی شهر. انتهای خیابان صفائیه بام شهر قرار داشت؛ یعنی همان جایی که ما اسمش را گذاشته بودیم پارک دورشهر. پارک دورشهر، محل تلاقی دو خیابان اصلی شهر، یعنی صفائیه و دورشهر بود. اما به همین سادگی نمیشد از کنارش گذشت.
هر کدام از ما وارد شهر که میشدیم، از همان ابتدای شهر یعنی میدان ۷۲ تن، تا پارک دورشهر را سینه خیز میرفتیم. هر وقت هم که نبودیم، دلمان هوایی میشد برایش. ایضاً برای خیابان صفائیه. خیابان عجیبی که زمستانها کوتاهتر میشد و تابستانها بلندتر یا شاید طولانیتر. علی رضا میگفت به خاطر انبساط و انقباض است. کشف خودش بود. خیابان را هر روزِ خدا متر میکرد، و آخر سر خودش زنگ زد به من و گفت که بالاخره کشفش کردم. علی رضا مثل ما خارج شهر توی محلۀ باجک آخری یا همان فرهنگیان زندگی میکرد. علی رضا هم سعی داشت موقع گردش دستش را به ما بدهد اما نمیشد.
احسان دستش میرسید، احسان همکلاسی و رفیق و بچه محل علی رضا بود. آن موقعها که هر دو خارج شهر نشین بودند، توی باجک آخری زندگی میکردند، احسان دستش را میداد به رضا کوشالشاهی که همهمان رضا کوشال صدایش میکردیم. رضا کوشال خارج شهر و توی محلۀ آزادگان زندگی میکرد. کوشال دستش را میداد به حمید. حمید خارج شهرنشینی که از همۀ ما به شهر نزدیکتر بود. توی محلۀ نیروگاه زندگی میکرد و خیابان دو طفلان. دستش را که دراز میکرد، خیلی راحت دست سعید را میگرفت که یک خارج شهر نشین بود و توی محلۀ باجک پایینی زندگی میکرد. سعید دستش را به زفتی میداد که خارج شهرنشین بود و شاسدعلی زندگی میکرد. بعد زفتی دستش را به میثم میداد که توی محلهای نزدیک شهر زندگی میکرد به اسم بنیاد. میثم دستش را به مصطفی میداد، مصطفی دستش را به هاشم میداد، هاشم دستش را به علی میداد و علی دستش را به رضا کوشال میداد و چرخش شروع میشد.
اینکه آب در صد درجه یا یخ میزند یا بخار میشود، یک قانون طبیعی است. اینکه ماه به دور زمین میچرخد، یک قانون طبیعی است. اینکه زمین به دور خورشید میچرخد، یک قانون طبیعی است. اینکه کل شهر به دورِ پارک دورشهر و صفائیه میچرخید، یک قانون طبیعی بود که ما خودمان وضع کردیم.
لحظهای که دست همۀ ما به هم میرسید، شهر شروع به چرخیدن میکرد…
—-
پارک دورشهر دو قسمت دارد و در این گزارش فقط میتوان قسمت مردانۀ پارک را شرح داد. (طبق مواضع دیدن قسمت زنانه ممنوع است) شرح ما وقع به تاریخ ۲۷ خرداد ۱۳۸۸:
مردهای شهر مثل تمام شبهای گذشته در این مکان جمع شدهاند و به گردش شهر به دور پارک نگاه میکنند. اسامی حاضران به این شرح است:
علی، رضا، صادق، حمید، حسن، علی، حسن، رضا، جعفر، محمد، صادق، محمود، مرتضی، مصطفی، علی، رضا، میثم، میثم، محمد رضا، صادق، حسین، تقی، هاشم، حسن، احسان، علی، حامد، رضا، حمید، علی، رضا، رضا، علی رضا، منصور، علی، جواد، جعفر …
چرخش طبق معمول حدود ساعت ۵ عصر شروع و حدود ساعت ۱۱ شب به اتمام رسید. پایان گزارش – امضا علی