محمد مختاری و فرهنگِ بیچرا
ادبیات اقلیت ـ احمد ابوالفتحی: محمد مختاری در جستاری با نامِ «دفع و نفی روشنفکران» که دو سال پیش از قتلش در کتاب تمرین مدارا منتشر شده است به مسئلۀ «تحقیر و تقبیح روشنفکران در جامعه» میپردازد. او کارویژۀ روشنفکر را «تفکرِ انتقادی» میداند و میگوید ریشههای نابردباری در برابرِ اینگونه از تفکر را باید در «فرهنگ بیچرا» که تناورتر از ساختِ قدرت است جستوجو کرد: «فرهنگِ بیچرای استبدادی به خودیِ خود با سالمترین و دلسوزترین روشنفکران از درِ قهر و تضاد درمیآید و به حذف آنان میگراید. در چنین وضعی، حذف عادتشکنان و برهمزنندگان وضع موجود، تنها خواست یا وظیفۀ عوامل قدرت نیست، بلکه مشخصۀ عمومی همۀ اجزای جامعۀ سنتی است.»
او بیان میکند که ساخت فرهنگی مبتنی بر استبداد که تحمل پرسشگری را ندارد فقط مختص عوامل قدرت یا قشرهای سنتی جامعه نیست: «روشنفکر این جامعه نیز، مثل بقیۀ مردم، رفتارهای نهادیشدهای داشته است. ساختهای فرهنگی بسیار سختجاناند. تغییر و تبدیلشان موکول به زمان، تجربه و نهادی شدن رفتارهای جدید است… پس هر عیب و حسنی که در این جامعه باشد در روشنفکر آن نیز هست. او نیز گرفتار عارضههای فرهنگِ «حذف» و دیدگاه ثنوی و سیاه و سفید کردن، عدم تحمل و زبانِ ستیز و تئوری توطئه و نتیجهگیریهای سریع و تعمیم فوری جزء به کل بوده است. او نیز از تجربۀ نهادیِ آزادی و دموکراسی و مدارا محروم بوده است. از این بابت نیز، هم زیان دیده است و هم زیان رسانده است. درست مثلِ بقیۀ جامعه.»
بهگمان مختاری روشنفکران نیز مانند بقیۀ جامعه روندی از این دست را طی میکنند: «خفیف کردنِ «غیرخودی» با کوچکترین بدی و بزرگداشتِ «خودی» با کمترین نیکی.» مختاری معتقد است این شیوۀ برخورد برآمده از «شیوههای خودمحورانه و تنگنظرانه و اخلاق حذف و ریا» است.
او در جستارش چرخهای باطل را ترسیم میکند که در آن استبداد سیاسی بیمداراییِ فرهنگی را تقویت میکند و فرهنگِ بیمدارا استبدادِ سیاسی را. دو سال پیش از قتلش چنین میکند و دو سال بعد تشخیص داده میشود که او از «سالمترین و دلسوزترین روشنفکران» است و «به حذفِ او میگرایند» تا جستارش رنگی پیشگویانه به خود بگیرد و آوازِ دردناکی باشد از قویی زیبا که خود را نه فقط قربانیِ «عوامل قدرت» که قربانیِ «فرهنگ بیچرا» میداند.
ادبیات اقلیت / ۱۴ آذر ۱۴۰۰