مطالعۀ موردی ضرورت سیاستگذاری فرهنگی در مواجهه با پدیدۀ جهانیشدۀ ملت عشق
مطالعۀ موردی ضرورت سیاستگذاری فرهنگی در مواجهه با پدیدۀ جهانیشدۀ ملت عشق
اعظم ایزدیار
مقدمه و طرح مسئله
رمانهای عامهپسند معمولاً رمانهایی هستند که اولاً عاشقانهاند و ثانیاً مطابقاند با فرم بستهای که اکو دربارۀ رمان بیان میکند. اکو رمانها را به دو دستۀ باز و بسته تقسیم میکند. در تقسیمبندی او رمانهای باز رمانهای چندمعناییاند؛ رمانهایی که در آنها لزوماً منظور و معنای مورد نظر نویسنده با دریافت مخاطب یکی نیست و مخاطب میتواند از متن برداشتهای مختلف داشته باشد این در حالی است که در رمان بسته، خواننده معناهای متفاوتی برداشت نمیکند، یک معنا در سطح وجود دارد و همانجا هم باقی میماند و سطح معنا به هیچ وجه عمیقتر نمیشود. (سلدن و ویدوسون، ۱۳۷۷: ۷۰).
وجود این دو خصلت، ذهنیت منفیای نسبت به این آثار به وجود آورده؛ ذهنیتی که البته با بار منفی کلماتی همچون «عامه» و «توده» که اندیشمندان مکتب فرانکفورت مطرح کردند، بیارتباط نیست. مکتب فرانکفورت بر این اساس بنیان شده بود که قدرتهای سرمایهدار، فرهنگ و هنر را به مثابه یک کالا، به تودۀ منفعل و نادان میفروشند و به این ترتیب فرهنگ والا و اصیل نخبگان از بین میرود. هرچند که بعداً مکتب بیرمنگام با پذیرش فرهنگ جدید توده و همچنین پذیرش عدم انفعال مخاطبان تودهای رسانهها، دید عموم را نسبت به فرهنگ توده و روزمره به تعادل رساند. با این حال به نظر میرسد هنوزاهنوز این پذیرش و تعدیل دید، دربارۀ کتاب و مخصوصاً رمانهای عامهپسند، رخ نداده است. از همین رو خوانندگان این نوع کتابها معمولاً خواندن این کتابها را انکار، پنهان و یا توجیه میکنند. این مسئله در کنار پرفروش بودن این نوع از کتابها و رمانها، تناقضی دوگانه به وجود آورده است.
همانطور که در سطور بالاتر نیز اشاره شد خوانندگان کتابهای عامهپسند در فضای فیزیکی و ارتباطات رو در رو، معمولاً از اظهارنظر و صحبت کردن دربارۀ اینکه این نوع از کتابها را میخوانند، ابا دارند. با این حال برنامههای الکترونیکی کتابخوان این فرصت را در اختیار آنها میگذارند تا با اسمهای مستعار و جعلی نظر واقعیشان را دربارۀ هرنوع کتابی که میخوانند، ابراز کنند.
رمان ملت عشق پرفروشترین رمان برنامۀ فیدیبو است که در قسمت نظرهای کاربران دربارۀ این رمان، حدود ۴۰۰۰ نظر به ثبت رسیده است. نویسندۀ این کتاب، خانم الیف شافاک نویسندۀ ترکزبان است. ملت عشق از پرطرفدارترین رمانهای دهۀ اخیر در ایران است، به طوری که تنها یکی از ترجمههای آن که در نشر ققنوس به چاپ رسیده، از چاپ صد و بیستم نیز عبور کرده است. ملت عشق با نامهای «دولت عشق»، «چهل قانون عشق» و «عشق» نیز ترجمه شده است. این کتاب که اولین بار در سال ۲۰۰۹ در ترکیه به چاپ رسیده، تا کنون بیش از ۵۰۰ بار چاپ شده و بیش از ۵۵۰۰۰۰ نسخه از آن به فروش رفته است. در همه گیر بودن کتاب نیز همین بس که تاکنون در دنیا به چهل زبان ترجمه شده است. داستان این رمان با دو روایت موازی پیش میرود. روایت اول داستان عشق زنی متأهل به یک مرد (اللا به عزیز) در دنیای مدرن امروزی است. مردی که نویسنده است و در واقع در حال روایت داستان زندگی شمس و عشق شمس و مولانا است؛ روایتی تاریخی در دل داستانی مدرن و امروزی که خود به روایت اصلی رمان تبدیل میشود. به نظر میرسد سعی نویسنده بر این بوده که با به وجود آوردن دو قطبیهایی مثل سنت و مدرنیته و یا حتا عشق زمینی و عشق آسمانی، بر جذابیت و کشش رمانش بیفزاید. همچین نویسنده با مهارت و ظرافت توانسته است نظریاتش را در قالب زندگی و عشق شمس و مولانا، با عنوان چهل قاعدۀ عشق ارائه کند.
با جستوجو در اینترنت و مقالهها و یادداشتهایی که صاحبنظران دربارۀ این کتاب بیان داشتهاند، میتوان علت فروش بالا و اقبال عمومی این کتاب را از نقطهنظر منتقدان در این سه نقل قول تجمیع کرد:
- وفادار نبودن به تاریخ و فمینیستی بودن تم این رمان؛ ملت عشق با دستکاری تاریخی، به سلیقۀ زنان نوشته شده تا مخاطب بیشتری جذب کند (نادری، ۱۰ مهر ۹۷، خبرگزاری ایسنا، نشست ویژۀ شهر کتاب).
- کمبود مایههای عرفانی در شرق و یافتن عرفانی تصنعی و مجازی، همراه با کسب منافع اقتصادی و شبیخون فرهنگی به داشتهها و آموزههای دینی ما (درخشنده، ۱۱ شهریور ۹۷، خبرگزاری مهر، نشست ادبی فرهنگسرای سرو).
- تخریب چهرۀ اولیای خدا و نازل کردن حد اسطورههای عشق و عرفان. علت پرفروشی این کتاب سبک نوشتاری ساده و روان و غیرواقعی و غیرتاریخی آن است (نادری، ۱۰ مهر ۹۷، خبرگزاری ایسنا، نشست ویژۀ شهر کتاب).
از طرفی به نقل از ایبنا، مژگان دولت آبادی، مترجم زبان ترکی در نشست «ترجمههای داستانهای زنان نویسنده ترک در ایران» که در ۲ دی ۹۷ در دانشگاه الزهرا برگزار شد، اینگونه اظهار داشته:
کتاب «عشق» الیف شافاک یک کتاب سفارشی است. اگر به آمار ترجمۀ آثار شافاک در سایت کتابخانۀ ملی مراجعه کنیم، واقعاً شگفتزده میشویم. شاید خیلیها ندانند این کتاب که به عناوین مختلف در ایران به چاپ رسیده است، در واقع یک کتاب سفارشی است. یعنی شافاک در سال مولانا (سال ۲۰۰۷) به درخواست بنیاد مولانا این کتاب را نوشته است و البته هیچوقت در این مورد هیچ صحبتی نمیشود.
دیدگاههای گفتهشده در واقع عصارهای از دیدگاه عمومی صاحبنظران به این کتاب است و تلویحاً به این اشاره دارد که فرهنگ دیگری، با برنامه و هدفمند، توانسته است خود را به وسیلۀ این کتاب، به جهانیان بشناساند. البته به موارد بالا این نکته را هم باید افزود که سالهاست بین ایران و ترکیه تنشهای فرهنگی از این دست، یعنی ادعای مالکیت شعرایی از جمله نظامی و مولوی، وجود داشته است.
سؤالی که در اینجا پیش میآید این است که فرضیات این صاحبنظران تا چه حد درست است؟ آیا پرفروشی این کتاب به دلیل ضد اخلاق و هنجار بودن آن است؟ یا به دلیل اسم بردن از مشاهیر ایرانیای که قبلاً کار داستانی در مورد آنها صورت نگرفته است؟ در نهایت درستتر و بهتر است که سؤال اصلی این مقاله به این صورت مطرح شود: دلایل خواندن این کتاب چه چیزی بوده است؟ آیا پشت این فروش بالا و تعدد چاپها، دلیلی فرهنگی وجود دارد؟ آن دلیل فرهنگی چه میتواند باشد؟ با پدیدهای فرهنگی جهانی سر و کار داریم؟ در این وضعیت سیاستگذاری فرهنگی میتواند نقشی ایفا کند؟
چارچوب نظری
بحث جهانی شدن فرهنگی در مقایسه با جهانی شدن اقتصادی بحثی نو و تازه است. با این حال در تعریفهای اولیۀ جهانی شدن، اذهان عمومی جهان توافقهایی داشتهاند. برای مثال بعید است در عصر حاضر، کسی عبارت «دهکدۀ جهانی» را نشنیده باشد یا با شنیدن عبارت «جهانی شدن» ذهنش سمت حمل و نقل و ارتباطات آسان، نرود. اما با این حال جهانی شدن فرهنگی قدری پیچیدهتر از جهانی شدن اقتصادی، به معنای در دست گرفتن بازارهای فرامرزی، است. نسبت به جهانی شدن فرهنگی دو رویکرد عمده وجود دارد. رویکرد جهانیگرایانه و رویکرد محلیگرایانه که به ترتیب به آنها عامگرایانه یا خاصگرایانه، نیز گفته میشود.
دیدگاه جهانیگرایانه:
این دیدگاه، با تکیه بر عبارت دهکدۀ جهانی مک لوهان بر این باور استوار است که در جهان همگونسازی فرهنگی اتفاق میافتد. در دیدگاه جهانیگرایانه، فرهنگهای محلی در برابر فرهنگ بیگانه، منفعل و محکوم به شکستاند. کلیدواژههایی چون مکدونالدی شدن، امپریالیسم فرهنگی، استعمار فرهنگی و… همگی از این دیدگاه نشئت میگیرند.
دیدگاه محلیگرایانه:
در برابر دیدگاه جهانیگرایانه، دیدگاه محلیگرایانه قرار دارد که با تکیه بر رویکرد تضاد و برخورد به این اصل اعتقاد دارد که اتفاقاً برخورد و تفاوت فرهنگ محلی با فرهنگ بیگانه، باعث پررنگ شدن و دیده شدن هرچه بیشتر فرهنگ محلی میشود.
تاملینسون در نقد این دو دیدگاه، دیدگاه سومی را ارائه میدهد. او نام این دیدگاه را دیدگاه ترکیبی-تعاملی یا عام-خاص میگذارد. دیدگاه عام-خاص به این معتقد است اگر فرهنگ بیگانهای بر فرهنگی محلی وارد شد این دو با هم تعامل میکنند و فرهنگ وارد شده به شکل جدیدی به مبدأ خود بازمیگردد (تاملینسون، ۱۳۸۱: ۲۰۵-۲۳۷).
جان استوری نیز در مقالۀ «جهانی شدن و فرهنگ عامه»، دربارۀ فرهنگ بیگانه چنین میگوید:
فرهنگی که به سبب وارد شدن از کشوری دیگر، بیگانه محسوب میشود، ممکن است کمتر از آن چیزی بیگانه باشد که- به دلایل طبقاتی یا نسلی- پیشاپیش متفاوت تلقی میگردد. همچنین چه بسا امر بیگانۀ وارد شده از خارج، به منظور مخالفت با روابط غالب قدرت در امر «محلی» مورد استفاده قرار میگیرد. (استوری، ۱۳۸۵: ۳۰۷).
با این تفاسیر، به نظر میرسد تنها با داشتن رویکرد سوم به جهانی شدن، میتوان به سیاستگذاری فرهنگی کارآمد امیدوار بود. چراکه در عصر حاضر امکان ندارد که بر روی یک کشور چادر یا چتر حفاظتی در برابر اطلاعات بکشیم و یا آنقدر خوشبین باشیم که قدرت تمام و کمال برای فرهنگ محلی متصور شویم به طوری که بعد از برخورد با دیگری به همان شکل سابقش باقی بماند.
در اینجا منظور از سیاستگذاری فرهنگی کارامد، سیاستگذاریای است که منجر به توسعۀ فرهنگی شود. توسعۀ فرهنگی اولین بار از جانب یونسکو مطرح شد که دهۀ ۱۹۸۸-۱۹۹۸ را به همین نام نامگذاری کرده بود. مفهوم توسعۀ فرهنگی با چهار هدف اساسیای که دارد، معنا پیدا میکند. این چهار هدف عبارتاند از: همکاری فرهنگی؛ مشارکت فرهنگی؛ میراث فرهنگی؛ هویت فرهنگی. بنابراین سیاستگذاری فرهنگی، تبیین خطمشیها و راهبردهای کلان فرهنگی است برای رسیدن به این اهداف چهارگانه (حسینلی، ۱۳۷۹: ۲).
ناگفته پیداست چون بحث به فرهنگ ربط دارد بنابراین راهبردها و اولویتهای فرهنگی هر کشوری به فراخور زیستبومی که دارد، متفاوت است. اما عمدتاً راهبردها در سه دستۀ زیر یا ترکیبی از اینها قرار میگیرند:
راهبرد سنتی یا نخبهگرا:
این راهبرد روی حفظ هویت از طریق حفظ آثار تاریخی تأکید دارد و به فرهنگ به دیدۀ هنر و زیبایی مینگرد.
راهبرد توسعهای:
نتیجۀ مکتب مطالعات فرهنگی است و به دنبال پل زدن بین توسعه و فرهنگ است. میخواهد فرهنگ را با قرار دادن آن به عنوان بنیانی برای دستیابی به سیاستهای اقتصادی، همگانیتر و گستردهتر کند.
راهبرد کثرتگرا:
بر خود فرهنگ، مستقل از نقشی که میتواند در توسعه داشته باشد، تأکید میکند. از تکثر و تنوع در فرهنگ و گروههای در معرض سلطۀ فرهنگی، مثل زنان و اقلیتهای قومی دینی، حمایت میکند (بهادری، ۱۳۷۶: ۱۳۷-۱۴۱).
نحوۀ اجرایی کردن این راهبردها همانطور که قبلاً هم اشاره شد در کشورهای مختلف متفاوت است. حتی این که دولت در امر سیاستگذاری فرهنگی دخالت کند یا نه، در کشورهای مختلف متفاوت است.
اما نکتهای که در اینجا حایز اهمیت است این است که با صنایع رسانهای و فرهنگی کشورهای دیگر که به کشور وارد میشوند، چه برخوردی باید صورت گیرد؟ آیا در این مورد خاص، یعنی کتاب ملت عشق، سیاستگذاری فرهنگی لازم است؟
پیشینه و روش تحقیق
تحقیقات مخاطبپژوهی کتابهای عامهپسند در ایران، بهخصوص کتابهای خارجی، در برابر تحقیقات نقادانه و تحقیقاتی که فقط با متن کتابها سر و کار دارند و با روشهای نشانهشناسی و تحلیل محتوا و گفتمان و حتی روایتشناسی مورد پژوهش قرار میگیرند، بسیار بسیار اندک است.
از معروفترین تحقیقات در زمینۀ مخاطبان رمان عامهپسند میتوانیم به تحقیق جنیس ردوی اشاره کنیم. او با مطالعۀ چهل و دو زن ساکن منطقۀ اسمیتون به این نتیجه رسید که خوانندگان رمانهای عاشقانۀ عامهپسند عموماً زنانی هستند که از طبقۀ متوسطاند. چون این زنان هم پول و هم زمان کافی برای خواندن اینگونه کتابها دارند (جوادی یگانه، ۱۳۹۰).
همچنین در ایران نیز مقالهای تحت عنوان کیفیت خوانش رمانهای عاشقانۀ عامهپسند توسط زنان ارائه شده که نویسندگان این مقاله محمدرضا جوادی یگانه و آسیه ارحامی بودهاند. در این مقاله با زنان خریدار رمانهای عاشقانه در یک شهر کتاب، مصاحبه صورت گرفته و در نهایت این نتیجهگیری ارائه شده است که خواندن و خرید رمان عامه پسند به سن و جایگاه اجتماعی ربطی ندارد. یعنی از روی این تحقق نمیتوانیم بگوییم رمان عامهپسند برای زنان خانهدار است یا دختر دبیرستانیها. (همان)
تفاوتی که پژوهش من با کارهای گفته شده دارد این است که مخاطبان مورد مطالعۀ من، به این آگاه نیستند که روی نظر آنها تحقیق صورت میگیرد چراکه آنها، یعنی مخاطبان کتاب ملت عشق، متن مورد تحلیل را از قبل در قسمت نظرات فیدیبو، ارائه کردهاند. ناآگاهی مخاطبان این حسن را دارد که آنها نظرها و احساسات واقعی خود را بدون ترس از پیشداوری بیان میکنند. اما به دلیل مستعار بودن اسامی و مشخص نبودن سن، نمیتوان بین دادههای جمعیتشناختیای مثل سن و جنس و دلایل فرهنگی همبستگیای اندازه گیری کرد. با این حال امید دارم که این تحقیق به روشنتر شدن جواب سؤال کمک بسیاری کند.
روش استفاده شده در این تحقیق، تحلیل محتوای کیفی است. همچین واحد تحلیل و دادههای این تحقیق، متن نظرات کاربران فیدیبو دربارۀ کتاب ملت عشق است. به دلیل زیاد بودن تعداد نظرها و شبیه بودن، تصمیم گرفتم که از نظرها به فاصلۀ دهتایی استفاده کنم. به این صورت که ابتدا و برای شروع، نظر شماره یک تحلیل میشود. سپس متن و نظر شمارۀ یازده که ده عدد با نظر قبلی فاصله دارد مورد تحلیل قرار میگیرد. ۱۷۰ داده را به همین شکل و ترتیب به دست آوردم و در انتها چون دادههای شبیه به هم زیاد شده بود، به نظر آمد که جمعآوری داده برای این تحقیق به اشباع رسیده است. در ضمن سعی کردم نظرهای تککلمهای مانند عالی، خوب، بد، و… را مورد تحلیل قرار ندهم.
در مرحلۀ بعد برای هر متن فیشهای جداگانه در نظر گرفتم، متنها را کدگذاری کردم و بعد کدها را زیر مجموعۀ مقولههای کلیتری که در سؤال تحقیق قرار دارند، جاگذاری کردم. این مقولهها به شرح زیر است:
۱. عدم تطابق تاریخی؛
۲. شبیخون فرهنگی؛
۳. مشاهیر ایرانی (شمس و مولانا)؛
۴. تأثیرپذیری.
یافتهها و تحلیل یافتهها
۱. عدم تطابق تاریخی:
در نقل قولی که در ابتدای این مقاله آورده شده است، ذکر شده که بیاطلاعی از عدم تطابق تاریخی و بیاطلاعی از تاریخ یکی از عوامل پرفروش شدن رمان ملت عشق در میان ایرانیان است. با تحلیل نظرهای خوانندگان به این نتیجه رسیدم که از میان ۱۷۰ نفر، تنها ۲۶ نفر به عدم تطابق تاریخی اشاره کرده بودند. و نکتۀ جالب آنجا بود که تمام این افراد در بین ۶۱ نفری بودند که از خواندن این رمان پشیمان شده بودند. به نظر میرسد میتوان از این نکته به این برداشت رسید که اگر افراد از عدم تطابق تاریخی اطلاع نداشته باشند، با کتاب و رمان ملت عشق راحتتر برخورد میکنند. اما قطعاً نمیتوانیم این را دلیل قطعی پرفروشی بدانیم، چراکه به گواه حرف منتقدان و متخصصان داستاننویسی، رمان، مستندنگاری نیست و چه بسا که تماماً زاییدۀ تخیل نویسنده باشد و خوانندگانی با در نظر گرفتن این پیشفرض اصلاً داشتن یا نداشتن تطابق تاریخی برایشان موضوعیتی نداشته، چه برسد به اینکه در موردش صحبت هم بکنند. در ادامه نمونهای از این نظرها را میبینیم.
از خوندن این رمان پشیمونم. نمیدونم که توقع اشتباهیه که انتظار داشته باشی از شخصیتهای واقعی توصیفهای واقعی بشه؟؟؟ در کلیات رمان تضادهای بزرگی با واقعیت به چشم میخوره مثل رابطۀ شمس و کیمیا یا نحوۀ مرگ شمس و یا شخصیت خود مولانا و شمس که بزرگنمایی شده که اگه یه سرچ تو گوگل بکنین متوجه این تضادها میشین. حتی خود نویسنده هم تو یه مصاحبهای گفته بیشتر از این که به روایات تاریخی توجه کنه به ندای درونی خودش گوش داده!!!!
۲. شبیخون فرهنگی:
در نقل قول دوم که از شبیخون فرهنگی حرف میزند، به این نکته اشاره دارد که تضاد فرهنگی موجود در کتاب که احتمالاً هدفمند هم هست، باعث پرفروش شدن این رمان شده است و در نهایت به شبیخون فرهنگی میماند. مقولۀ شبیخون فرهنگی علاوه بر کلیدواژۀ هدفدار، شامل کلیدواژههای ضد دین، ضد اخلاق، ضدهنجار و سریال ترکی است. از بین ۱۷۰ نظر، ۵۳ نظر در این مقوله جای گرفتهاند. و اتفاقاً این کلیدواژهها تنها مختص نظرهای مخالف نیست. بسیاری از آنهایی که نظر مثبت دربارۀ کتاب داشتهاند نیز به این موارد اشاره داشتهاند. اما نشانهای دال بر اینکه این تضادها باعث پرفروشی کتاب شدهاند وجود نداشت. مثلاً آنهایی که این کلیدواژهها را به کار بردهاند یا نظراتشان مصداق این کلیدواژهها بوده، نگفتهاند چون این کتاب اخلاقی یا ضد دین بوده یا ضد هنجار و یا چون شبیه فیلمهای ترکی بوده، پس از آن خوشم میآید. البته این را هم باید در نظر بگیریم که عدهای هم اصلاً در این مورد صحبتی نداشتهاند و این مسئله به چشمشان نیامده و کاملاً عادی با آن برخورد کردهاند. حتی دو سه مورد وجود داشت که متن کتاب را به متن کتابهای دینی تشبیه کرده بودند.
نمونهای از نظرهای این مقوله:
من الا و تصمیمش رو دوست نداشتم. زن شوهر دارو… مثل بعضی فیلمهای هدفدار اونوری. نکات خوب کتاب رو اصلاً منکر نمیشم ولی نمیشه به بهانۀ یاد دادن چیزای بسیار خوب یک سری رفتارهایی که در فرهنگ ما جا نداره انتشار داد… دقیقاً مثل هدفی که توی بعضی سریالهای طولانی و مزخرف ماهوارهای هست.
۳. مشاهیر ایرانی (شمس و مولانا):
از نقل قول سوم هم میتوانیم این برداشت را داشته باشیم که چون در این کتاب، از مولانا و شمس، شاعران ایرانی سخن گفته شده است، اینچنین با استقبال مواجه شده است. در بین ۱۷۰ نفر، ۳۲ نفر صراحتاً دلیل خواندن این کتاب را معلول وجود این دو شخصیت در رمان، عنوان کرده بودند. که البته بعضیها راضی بودند و بعضیهای دیگر به سبب تناقضاتی که برای شناخت قبلیشان به وجود آمده بود، انتظاراتشان برآورده نشده بود.
نمونهای از نظرهای مشمول این مقوله:
هیچ وقت اینقدر ملموس و واقعی نتونسته بودم رابطه شمس و مولانا رو برای خودم مجسم کنم…
۴. تأثیرپذیری:
به نظر من این این مقوله مهمترین و درخورِ اعتناترین مقولهای است که در این تحلیل محتوا به دست آمده است. چراکه میتواند نشانهای باشد بر اینکه شاید در عصر حاضر مردم دنبال قواعد و قوانین جدیدی باشند تا آنها را از سرگردانی مدرنیته و مفهوم پیچیدۀ عشق برهاند. کاری که قبلاً دین و حتی هنجارهای اجتماعی انجام میداد. از طرفی اگر برگردیم به نقل قول جان استوری دربارۀ امر بیگانه، به این نکته باید بیش از پیش دقت کنیم که چه چیز این امر خارجی از خودمان هم خودمانیتر شده است؟
کلیدواژههای این مقوله عبارتاند از: «چند بار خواندهام»، «به همه توصیه کردهام»، «به دیگران هدیه دادهام»، «تحول»، «تغییر»، «زندگی کردن» و «پیروی از چهل قاعده عشق».
از ۱۷۰ نظر،۷۲ نظر در این مقوله جای میگیرند.
یک نمونه از این نظرها:
با هر بار خوندن این کتاب حداقل یک قدم در جهت بهتر شدن زندگیتان خواهید برداشت و کتابیه که توصیه میکنم یا ازش یادداشت بردارید یا هر چند وقت یک بار دیگه بخونیدش.
نتیجهگیری و پیشنهادها
در بازار کتاب و رمان کشوری که کتابها و ادبیات جدی و خلاقه بهزحمت و با سرعت کم به چاپهای بعدی میرسد، به بیش از صد و بیست چاپ رسیدن یک کتاب عامهپسند خارجی، نه صرفاً یک زنگ خطر، بلکه یک علامت و نشانه است. از طرفی در کتاب ذکرشده از مشاهیر ایرانی سخن به میان رفته است؛ مشاهیری که چه بخواهیم و چه نخواهیم هویت یک ملت به حساب میآیند و اتفاقاً اگر خیلی سادهدلانه از کنار این قضیه بگذریم و بگوییم که اینها متعلق به جهاناند، پس چرا کشورهای دیگر در پی ثبت هویت خودشاناند؟ وقتی ملتی هویت نداشته باشند، چیزی برای شناساندن خود به جهانیان ندارند. مطمئناً واضح است که سیاست فرهنگی بایکوت در برابر موارد از این دست، محکوم به شکست است. اما باید به این موارد به مثابه چالشی که به فرصت تبدیل میشود، نگاه کرد. چه جنبههایی از این کتاب باعث جذب مخاطبان شده است؟ چهل قانون عشق؟ رابطۀ رمزآلود شمس و مولانا؟ یا احساس اینکه دارم بخشی از هویت خودم را بالاخره در یک رمان میخوانم؟ این سؤالات اگر درست سنجیده شوند، میتوان برای یک حرکت فرهنگی درست برنامهریزی کرد.
در ایران بنیاد مولانا وجود ندارد. هرچند که در سال ۱۳۳۸ اقدام به تأسیس صورت گرفته است اما حرکتی ادامهدار نبوده و به سرانجامی نیز نرسیده است. برای شاعرانی مثل حافظ، سعدی و فردوسی در ایران بنیادهایی وجود دارد. ضعف سیاستگذاری فرهنگی در ایران در سطح ملی و دولتی نکتۀ تازهای نیست، اما همین بنیادهای گفته شده نیز به نظر نمیرسد در سطح رسانهای شدن و جهانیسازی سیاستگذاری کلانی داشته باشند.
در کنار صنعتی شدن رسانۀ کتاب و متعاقب آن جهانیشدن این رسانه، باید این نکته را بپذیریم که کتابها قدیمیترین و تأثیرگذارترین رسانهها بر فرهنگاند که البته فرایند صنعتی شدن آن نسبت به دیگر رسانهها متأخرتر است. باری، رمان ملت عشق به هرحال در بافت فرهنگی خودش دیده شده و به سرتاسر جهان صادر شده است، آنجا هم دیده شده و در کشور خودمان هم تا چند سال اخیر جزء پرفروشترینها بوده است. بنابراین، لازم است که متخصصان فرهنگی وقت بیشتری را صرف مخاطبشناسی و به طور واضحتر صرف پدیدۀ ملت عشق کنند. پژوهش من جرقهای کوچک برای این راه است. تا سیاستگذاری فرهنگی درستتری اتخاذ شود.
از این رو، برای تحقیقات آینده، موضوعات زنان و تأثیرپذیری آنان در برابر این پدیده و مطالعۀ چهل قانون عشق و مقایسه آن با فرهنگ روزمرۀ ایرانیها را پیشنهاد میکنم.
.
منابع:
– سلدن، رامان؛ ویدوسون، پیتر (۱۳۷۷)، راهنمای نظریۀ ادبی معاصر، ترجمۀ عباس مخبر، تهران: طرح نو.
– تاملینسون، جان (۱۳۸۱)، جهانی شدن و فرهنگ، ترجمۀ محسن حکیمی، تهران: دفتر پژوهشهای فرهنگی.
– استوری، جان (۱۳۸۳)، جهانی شدن و فرهنگ عامه، ترجمۀ حسین پاینده، نشریه ارغنون، شماره ۲۴ تابستان ۱۳۸۳، صص ۳۰۱ تا ۳۱۸.
– حسینلی، رسول (۱۳۷۹)، مبانی و اصول سیاست فرهنگی در ایران (مجموعه مقالات)، تهران: نشر آن.
– بهادری، افسانه (۱۳۷۶)، درآمدی بر سیاستگذاری و برنامهریزی فرهنگی، تهران: مرکز پژوهشهای بنیادی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی.
– گرجی، مصطفی، چهرقانی، آیدا، ملت عشق یا دولت هوس: بررسی و تحلیل رمان ملت عشق و کیمیا خاتون بارویکرد به زندگی مولوی، نشریه نقد کتاب ادبیات و هنر، شماره ۱۶ تابستان ۱۳۹۸، صص ۹۳ تا ۱۰۶.
– جوادی یگانه، محمدرضا، ارحامی، آسیه، کیفیت خوانش رمانهای عاشقانۀ عامهپسند توسط زنان، نشریه زن در فرهنگ و هنر، شماره ۸ دوره دوم، تابستان ۱۳۹۰، صص ۵ تا ۲۴.
ادبیات اقلیت / ۲۱ فروردین ۱۴۰۰