وقایع اتفاقیـ ـیه / یادداشتی دربارۀ چند واقعیت باورنکردنی
ادبیات اقلیت ـ نظری سرسری به جلد کتاب، ممکن است شما را به این اشتباه بیندازد که کتابی از هدایت یا دربارۀ هدایت دیده اید ، اما در واقع «چند واقعیت باورنکردنی» مجموعه داستانی از امیرحسن چهل تن است با شش داستان کوتاه.
خودکشی صادق هدایت که بهحتم از مهمترین و پربحثترین خودکشیهای تاریخ ایران است، در داستان چهارم، (ارواح سرگردان) روایت شده. داستانِ نویسندهای که پرسهزنیهایش در خیابانهای پاریس باعث میشود درست مانند فیلمی از وودی آلن، در زمان سفر کند و به زن و مردی برسد که هدایت را در جوانی و در اولین خودکشی بهطور تقریباً تصادفی از مرگ نجات میدهند. پس از روایتی ساده از زندگی هدایت، به زوج دیگری میرسیم که قرار بود بیستم فروردین هدایت را در دومین خودکشی از مرگ نجات دهند، اما دیر میرسند.
«ناپدید شدن این زوج شاید احساس شرم بود؛ آنها نتوانسته بودند بار دیگر جلو خودکشی نویسندۀ ما را بگیرند.»
این جمله از داستان ارواح سرگردان، جملهای از دکتر ژاله آموزگار را به یاد میآورد که از دلایل وجودی اسطوره در کتاب تاریخ اساطیری ایران میگوید: «اسطوره واکنشی از ناتوانی انسان است در مقابله با درماندگیها و ضعف او در برآوردن آرزوها و ترس او از حوادث غیرمترقبه.»۱
داستان دوم مجموعه، «اسطورۀ رمانتیک» است. راوی داستان دست خطی از مبارزی سلحشور به دست میآورد که در مبارزات پیش از انقلاب، اسطورهوار مبارزه میکند. دست خط روی دیگر زندگی اسطوره را نشان میدهد. «احساس ناامنی روحم را میخورد… دلم میخواهد به خیابان بروم و فریاد بزنم بیاید، بیاید دستگیرم کنید…»
اسطوره به شکل کاملاً مبارزهطلبانه خودکشی میکند، خود را در مقابل پاسبانی ساده قرار میدهد و برای فرار از دستگیر شدن، سیانور میخورد. پاسبان دفترچه را از جیب او میرباید و این باعث میشود اطلاعاتی به دست پلیس امنیت نرسد. آیا انگیزۀ پاسبان یونسی همین بود؟ پس چرا بعد از انقلاب اعدام شد؟ آیا پاسبان یونسی اسطورۀ واقعی داستان بود؟
در فیلم کمال الملک، در آن سکانسی که نقاش بزرگ از کشیدن تصویر رضا شاه امتناع میکند، صدراعظم رو به کمال الملک با دست پاچگی میگوید: «این آقا به وزیرش گفت برو بمیر، طرف شبانه تریاک خورد، خودش رو کشت.»
علی اکبر داور یکی از عجیبترین خودکشیهای تاریخ ایران را داشت، شب روزی که از رضا شاه بد و بیراه میشنود، مقداری تریاک در الکل حل کرد و بالا کشید؛ ماجرای داستان سوم «یادداشت گمشده». داور قطعاً قبل از خودکشی دست نویسی از خود باقی گذاشت اما در دست نویس هیچ اشارهای به توهینهای پادشاه نیست. احتمالاً دست نویسی اصلی با دست نویسی جعلی عوض شده تا خشم شاه فروکش کند. کشف واقعیتی اینچنینی احتیاج به تحقیقات بیشتری دارد، مانند خودکشی فضل الله خان در داستان اول: «پیشنهاد منطقی».
فضل الله خان به پیشنهاد وزیر جنگ وقت دست به خودکشی میزند، زمانی که خرافه او را اسیر خود میکند و در واقع همین خرافه به او میقبولاند که خودکشی در چنین موقعیتی منطقی است. طبق خرافه او معتقد بود هر کسی به وطنش خیانت کند، مجازات میشود و تصور میکرد در قرارداد ۱۹۱۹ به وطنش خیانت کرده است و خود را مجازات کرد. مرگ او بعدها یکی از اصلیترین دلایل لغو این قرارداد نگین بود.
تم اصلی چهار داستان اول خودکشی است، در سه داستان سه خودکشی تأثیرگذار در تاریخ ایران روایت شده و در دیگری، تمثیلی از خودکشی مبارزاتی که نمیتوان گفت آن هم در تاریخ بیتأثیر بوده است و چه بسا اشارهای به تفکری داشت که به نوبه خود یک خودکشی بود. و تمامی این خودکشیها واقعیتی باور نکردنی بودند.
در دو داستان پایانی مجموعه اما با خودکشی روبهرو نیستیم. داستان آخر، «باغ دزاشیب» داستان پسری است که حالا در فرنگ زندگی میکند و در کودکی کشف کرده که به سادگی میتوان به ستارهها سفره کرد.
در داستان «باغ ایرانی» شاهد روایت ماجرایی افسانهای و باستانی از مردی روستایی برای باستانشاسنان تحصیلکرده هستیم. داستانی از اسکندر؛ شخصیت متعلق به دورههای اولیۀ تاریخ که واقعیت آن به دست ماری ثابت میشود.
«چند واقعیت باورنکردنی» را نشر نگاه، در سال ۱۳۹۳ در ۶۳ صفحه و در تیراژ ۱۱۰۰ نسخه، به قیمت ۵۰۰۰ منتشر کرده است.
#سید رضا کوشالشاهی
——
۱. ژاله آموزگار، تاریخ اساطیری ایران، انتشارات سمت، ۱۳۸۳، ص ۴