چند کار از نانام
ادبیات اقلیت ـ چند کار از نانام:
.
۱
شاعر یک کلاغ است که ادای عقاب درمیآورد. باید یک عقاب بود که ادای کلاغ دربیاورد
در بالماسکه ـــــــــــ غرب
یا بین کلاغها ـــــــــــ شرق
.
بعد هم باید مرد
و برگشت بین عقابها.
***
۲
شعر دقیقن در ثانیه ۵۹ام اتفاق میافتد.
بار و بندیلش را بسته است و میداند که رفته است.
در ثانیهای که ۵۹ بار مرده است
مرگ
تنها یک بار اتفاق میافتد.
***
۳
ساموئل بکت ۴۰ سال پیش مرد
من ۴۰ سال پیش به دنیا آمدم.
وقت رفتن دستهایمان به هم خورد.
***
۴
هیچ اثری از مرگ من در تو نیست. تمامن قرنطینه!
میآید، سوار میشویم، میروی.
جادهی سوم. میگویم اینجا گاهی هم آسفالت خم میشود
میگویی: تو در سطر قبل ماندی، نیامدی.
ادبیات اقلیت / ۹ تیر ۱۳۹۹