گزارشی از مراسم تشییع ابوالحسن نجفی
سایت ادبی خوابگرد یادداشتی دربارۀ مراسم تشییع ابوالحسن نجفی در روز سه شنبه، ششم بهمن ۱۳۹۴ منتشر کرده است. این یادداشت به قلم سایه اقتصادی نیا و با عنوان «ابوالحسن نجفی و مینی بوس نویسندگان» در سایت خوابگرد منتشر شده است.
سایه اقتصادینیا: امروز ابوالحسن نجفی را به خاک سپردیم. چندان جمعیتی نبودیم. کسی هم نمانده است دیگر که بیاید. دوستان و دوستدارانش، آنان که قدرش را میشناختند، یا پیش از او روی در نقاب خاک کشیده بودند، یا این گوشه و آن گوشهی دنیا از دیده و دل رفته بودند. به جز اعضاء و پژوهشگران فرهنگستان که تقریباً همگی در سالن اجتماع کرده بودند، عدهای دیگر نیز صبح قدمرنجه کردند و تا فرهنگستان ـ خانهای که نجفی ۲۵ سال تمام در آن مأوا گرفته بود و کار میکرد ـ آمدند. کسانی از حلقهی اصفهان، کسانی از مرکز نشر دانشگاهی، کسانی از انتشارات فنی ایران، و مترجمان و ویراستاران. بیشتر قدیمیها بودند و کمتر جوانها. از این جمعِ نه چندان پرتعداد، مختصری ماندیم و به گورستان رفتیم. به خاکش سپردیم و بازگشتیم.
از روزی که ابوالحسن نجفی درگذشته است، همهی اهل قلم دارند دربارهاش مینویسند. صفحاتشان را از عکس عزیزش پر کردهاند و میگویند به گردن همه حق داشت. این بود و آن بود. از اخلاق بیمثالش میگویند که مورد احترام همه بود. پس کجا بودند این اهل قلم محترم؟ از اعضاء کانون نویسندگان یک نفر هم نیامده بود. از مترجمان، بالأخص مترجمان فرانسهدان، دو سه نفر، آن هم از قدیمیها. از داستاننویسان، که این همه گفتند نجفی سایهی سرمان بود، یکی دو نفر. از ویراستاران، که این روزها هرکس از ننهجانش قهر میکند به این کسوت درمیآید، پنج شش نفر.
از فرهنگنویسان، که همان یک فرهنگ فارسی عامیانهی ابوالحسن نجفی را باید مثل کتاب مقدس از حفظ کنند، تقریباً هیچکس٫ از چهرههای به اصطلاح روشنفکر، که سبیلهای زردشان را در عکسها جلو میدهند و نوچههایشان را جمع میکنند که برای آثار خاکگرفتهشان کمپین نوبلگیری راه بیندازند هیچ. خلاصه کنم، از تمام اهالی محترم قلم یک مینیبوس هم جمع نشد که به گورستان برود. خدا پدر خدمه و کارمندان حسابداری و امور اداری را بیامرزد که دستکم اینقدر معرفت داشتند که زیر تابوتش را بگیرند و در گور بگذارندش.
متن کامل این یادداشت را خوابگرد بخوانید.
ادبیات اقلیت / ۷ بهمن ۱۳۹۴