گزارش جلسه نقد کتاب مستر جیکاک در مجتمع ناشران قم
ادبیات اقلیت ـ جلسه نقد مجموعه داستان مستر جیکاک نوشته احمد حسنزاده با حضور نویسنده، روز جمعه، ۲۰ مرداد ۹۶ در مجتمع ناشران قم برگزار شد. در این جلسه علیرضا شهبازی و زهره عارفی به عنوان منتقد حضور داشتند.
ابتدای جلسه حسنزاده، داستان «آه ای رفیق» از مجموعه داستان جدید خود «آه ای مامان» را خواند و سپس شهبازی با این مقدمه صحبتهای خود را شروع کرد: هر گونه ادبیات داستانی، از سه بخش بسیار مهم تشکیل شده است: سبک، زبان و اسلوب نوشتار. سبک چگونگی انتقال آن چیزی است که نویسنده میخواهد درباره آن بنویسد. بارت سبک را فرآیندی فردی و بیتفاوت نسبت به اجتماع میداند که حاصل گزینش و کنکاش در ادبیات نیست، بلکه بخشی یکسره خصوصی است که از ژرفای وجود نویسنده برمیخیزد و از قلمروی پایشِ او دور میشود. حال آنکه زبان یک پیشنهاد و ابداع جمعی است، که با مجموعه نشانههای قراردادی خود، در اختیار نویسنده قرار میگیرد. اسلوب نوشتار نیز تأثیر پدیدههای فرهنگ مادی و معنوی، تاریخی، اقتصادی، سیاسی و طبقاتی است که خود را به متن تحمیل میکند.
وی سپس وارد بحث نقد مجموعه شد و گفت: مستر جیکاک دربردارندۀ شش داستان کوتاهِ: مستر جیکاک، طلوع، منتظران، کودکان در خاک، دالو و داستان قلعه است که به نظر میرسد سه داستان آخری به سبب اطلاعات، شخصیتها و پیوندهای مشترکی دارند و میتوان آنها را تحت عنوان یک داستان بلند و چند صدایی در نظر گرفت.
داستان مستر جیکاک یک روایت اجتماعی، تاریخی ـعاشقانه است، که از هشت بخش تشکیل شده است و از منطق سورئال پیروی میکند و در لابهلای متن به بافت اجتماعی، شیوه تولید، تضادهای طبقاتی، کشمکشهای سیاسی بین خانها با دولت مرکزی و برخورد منافع قدرتهای جهانی آن زمان چون انگلستان، آلمان، روسیه در سالهای پایانی جنگ جهانی دوم را با رنگوبویی عاشقانه به تصویر میکشد.
در ادامه جلسه زهره عارفی به نقد و بررسی داستان طلوع پرداخت و آن را به جهت سبک و سیاق داستانی موفق برشمرد و گفت: بهترین سبک برای بیان یک واقعه تاریخی برخورد رئال با آن است. کاری که حسنزاده از آن برای نوشتن این داستان سودجسته است و برای بیان آن از پنج راوی مختلف و یک گزارش و یک نامه استفاده کرده است. علاوه بر این که راوی این داستان نیز خود به عنوان راوی در این داستان حضور پیدا میکند تا هر کدام از این راویها از دیدگاه خود یار متن شوند و دیدگاه خود را از این واقعه به خواننده ارائه دهند. فایده استفاده از سبک رئال و بیان دیدگاههای مختلف در داستان میتواند این موقعیت را پیش بیاورد که خواننده خود به کشف واقعیت از میان نظرهای مختلف برسد.
نویسنده فرمان یازدهم هم چنین گفت: حسنزاده در این مجموعه علاوه بر نشان دادن بافت اجتماعی ناحیه جنوبی کشورمان، به دو مساله مهم میپردازد: یک. علت و چگونگی حضور بیگانگان در ایران بعد از جنگ جهانی دوم و دو. چگونگی سو استفاده از جهل و خاستگاه دین در میان مردم.
حادثه طلوع به عنوان حادثهای چند سویه میتواند محلی باشد برای دریافت این دو مساله. چنانکه حضور مسترجیکاک به عنوان یک عامل نفوذی، وقتی لو میرود که نفت ایران هم به یغما میرود و او از جهل مردم و بردن آنها به سمت خرافه استفاده میکند تا از منابع ایران بهرهبرداری کنند.
ماجرای طلوع نیز ریشه در جهل مردمی دارد که دین را با خرافه پیوند زدهاند و این همان نقبی است که میتواند در مردم نفوذ کند و از یک طرف انگلستان به اهدافش برسد و از سویی دیگر دولت مرکزی به خلع سلاح مردم آن ناحیه بپردازد.
شهبازی در بخش دوم صحبتهای خود به تحلیل داستان طلوع پرداخت و گفت: «هیچ رویکردی در جهان وجود ندارد که با تاریخ به معنای رویداد و یا تاریخ به معنای روایت، بیگانه باشد.» داستان طلوع نیز یک روایت تاریخی است که از هفت بخش تشکیل شده است. تکنیک، تخته پرش داستان است؛ خوب یا بد در ساختار روایت طلوع شخصیتها همه من راوی هستند، زیرا هر یک از آنها از زاویه دید و صافی من خود روایت را قرائت و بازنمایی میکنند. نویسنده با تمهید و تکنیکی ساده، به دنبال شرح موبهموی تاریخ نیست، بنابراین نویسنده اطلاعات یک رمان چند جلدی را در یک داستان کوتاه خلاصه کرده است. پیوند و اتصال بخشهای هفتگانه داستان مکانیکی و ایستا به نظر میرسد و داستان را به سمت گزارش سوق میدهد. داستان الزاماً رو به گذشته تبدیل به خاطره میشود، در زمان حال حضور مییابد و رو به آینده، انتظار و تعلیق میآفریند.
وی طلوع را یک جنبش خودجوش و کور مردمی دانست که از سختی معیشت و ظلم خانها به تنگ آمده و گرد آقا بابا، مرد مفلوک تریاکی جمع شده، به او پرو بال میدهند و از او بتی میسازند تا نهضت طلوع، رشد باد کنکی کند و به سایر دهات اطراف نیز کشانده شود. اما دولتمردان و خانها و روحانیهایی که منافعشان در خطر است، گرد هم میآیند و با تحمیق، تهدید و توطئه نهضت را در نطفه خفه میکنند.
شهبازی ژانر داستان منتظران، این مجموعه را ژانری اجتماعی دانست که به موضوع تعدد زوجات و مصائب زنان در یک جامعه سنتی پدرسالار میپردازد و گفت: داستان منتظران نسبت به دو داستان قبلی، از زبان و ساختار سالمتری برخوردار است. داستان با دیالوگ دالو پریوش، گلافروز و بیبیجان در صحنه آغاز میشود. راوی دانای کل و محدود به درون ذهن گلافروز میرود و به کنه شخصیت او نفوذ میکند تا شادیهای کوچک، اندوههای بزرگ و رنجهای این دسته از زنان را در جامعه به صحنه ببرد.
وی در پایان گفت: با کمی تساهل به سبب اطلاعات و شخصیتهای مشترک و توالی زمان سه داستانِ کودکان در خاک، دالو و قلعه میتوانند یک داستان بلند چند صدایی باشند. از نظر شهبازی داستان کودکان در خاک فضایی سورئال دارد و خوبیار، کیومرث، دالو پریوش، شخصیتهای اصلی آن و آقامعلم، کااسد، گلافروز، حضوری کمرنگی دارند. در پایانبندی آن نیز «اسلوب نوشتار» هجوم خرده فرهنگها، باورها و اعتقادت در داستان را مشاهده میکنیم. داستان قلعه، تکنیک ساده نامهنگارانه دارد و شخصیتهای اصلی آقامعلم، کااسد هستند، و ملاطاهر در جایجای روایت حضوری غیرمستقیم دارد. این نامه تا پایان داستان ادامه دارد و آقامعلم با فلش بک گذشته را واکاوی میکند.
زهره عارفی نیز در ادامه به استفاده نویسنده از لحن و لهجه و گونه در این مجموعه اشاره کرد و گفت: علاوه بر این که لحن اشخاص در این مجموعه به خوبی ساخته میشود و صدای هر شخصیت با او منطبق است. از طرف دیگر راوی این داستانها علاوه بر صحنهسازی جزیی و کلی، گاه توصیفهایی ارائه میدهد که عناصر تشبیه به خوبی توانستهاند فضای داستان را برای مخاطب بسازند چرا که برگرفته از همان جغرافیا هستند و برای نمونه شروع داستان دالو را برای حاضران در جلسه خوانده شد.
ادبیات اقلیت / ۲۸ مرداد ۱۳۹۶