یادداشتی درباره داستان برای مارسیای رذل عزیز / مهین میلانی

ادبیات اقلیت ـ متن زیر یادداشت مهین میلانی دربارۀ داستان “برای مارسیای رذل عزیز” نوشتۀ امیرحسین یزدانبد است که در اختیار سایت ادبیات اقلیت قرار گرفته است:
یادداشتی دربارهٔ
“برای مارسیای رذل عزیز”
نوشتهٔ امیرحسین یزدانبد
مهین میلانی
. “…از همان لحظه، همه چیز به هم ریخت. یعنی نه که تقصیر شما باشد. همان چیز که بعدها خیلی چیز شد و هنوز تا این لحظه چیز بودهگیش ادامه دارد، یک چیزی شد که رضا خودکارش افتاد و فرج نگاهش یکطوری شد و من یکهو دیدم که گُنده شدید…”
داستان کوتاه “برای مارسیای رذل عزیز” نوشتهٔ امیرحسین یزدانبد برندهٔ جایزهٔ «قلم زرین زمانه» نامه گونهای است خطاب به دختری تحصیل کرده از آمریکا که برای بازدید از دانشکده به ایران آمده است. راز دل است در باب این همه «چیز» که «چیز»ش میکند یعنی بدجوری خاطرخواه شده است و واقعیت و رؤیا و ابهام را در آن به هم میبافد؛ این چیز چیز کردنهای متداوم که آن ترانهٔ «چیز» شاهین نجفی را نیز تداعی میکند، بیشتر در خواب و ایهام است؛ رؤیاهای در خواب و بیداری در نتیجهٔ ذهنیات روزمره به سبب تعلق خاطر به آن دختر در ذهن پسران است و توهماتشان که تمام ذکر و فکر آنها را به خود مشغول میدارد و در واقع آنها را از زندگی روزمره انداخته است.
داستان کوتاه “برای مارسیای رذل عزیز” تلاشی است با خلاقیتی نوین در ادبیات داستان نویسی ایران و شکلی از پست مدرنیسم در فرم، و آیرونیک و ابهام جهت ترسیم فضای سیاسی ایران از طریق بیان هیجانهای عاشقانهٔ سه رفیق مذکر دانشجو نسبت به یک دختر تحصیل کرده در آمریکا، با شورولت آمریکایی و ادوکلن «آمریکن دریم»؛ آمریکایی در جعبهٔ سیاه. داستانی است که با استفاده از کنایه به مارسیا، نماد جستجو برای هویت، بیتی از شعر شاملو و شعاری ضد آمریکایی از آیت الله خمینی بر روی دیوار دانشکده، هیجانهای مربوط به رؤیاهای آمریکایی را زیر پوشش هیجانات دانشجویان نسبت به دختر تحصیل کرده در آمریکا و در تضاد با آنچه مد نظر انقلاب در آغاز بوده است، به تصویر میکشاند.
هیجانات حقیقی و معمول سه دانشجوی مذکر نسبت به یک دختر خوشگل که لب و لوچه اشان را آب میاندازد و شدنها و نشدنها و هول و ولاهایشان زنده و واقعی است، اگرچه بیشتر آن در قالب خواب گفته میشود که چندان هم غیرواقعی نیست، چرا که وقتی عاشق میشوی و ذهنت اسیر است، در خواب هم تو را رها نمیکند. این هیجانات با هربار رفت و برگشت دختر تحصیل کرده در آمریکا به دانشکده با شورولت و چرخش لاستیک چرخها و بوسیدن همسرش و لب جمع کردنی به سوی راوی (و همهٔ اینها نیمه خواب- نیمه بیدار) که میتواند بوسه باشد که نیست، در هم میشود.
رؤیای به دست آوردن این دختر و رؤیای رفتن به آمریکا با «مارسیا»یی که ناگهانی چون باران در روز آمدن دختر در دهان سه جوان میچرخد، در هم تنیده است. مارسیا طبق نظریهٔ اریکسون نمادی است برای جستجوی هویت. دانشجویان دانشکده از نظر راوی تعدادی دختر و پسر درب و داغون هستند و اینجاست که یک دختر ترگل و ورگل آمریکارفته، میشود تمام روح و جسم سه پسر و این در زمانی است که مذاکرات بین ایران و آمریکا در جریان است و در عین حال شعار «آمریکا هیچ غلطی نمیتواند بکند» بر روی دیوار دانشکده نقش بسته است. پسرها کسانیاند که به راحتی میتوانند به دام دخترها بیفتند، اگر دخترها راهش را بلد باشند و این دخترِ از آمریکا آمده راه را به دخترهای دانشکده نشان میدهد. و مذاکرات نیز از آنجا که دولتیان دچار توهم هستند، میتواند دستخوش بازیهای آمریکا قرار بگیرد. به عبارتی آمریکای شیطان و رذل، حالا عزیز است. دخترِ از آمریکا آمده پسرها را تا دم چشمه میبرد و از همان آغاز آنها را وسوسه میکند با ذکر علاقهمندیاش به شعر «مرا تو بیسببی نیستی» از شاملو و تشنه وامی گذاردشان. کسی نیست که وابدهد زیرا شوهر دارد و این هم مانع است. آمریکا نیز هر کاری میکند دام را به تله بیاندازد و بالاخره مذاکرات هستهای بنا بر وفق مراد آمریکا صورت میگیرد، ولی آمریکا حاضر نمیشود تن بدهد و کماکان به خواستهای اقتصادی دولت پاسخ نمیگوید. به اضافه اینکه با سیاستهایی که به کار برده است، قیمت نفت نیز پایین آمده است.
ادوکلن «امریکن دریم» شاخص کاملأ بارز این رؤیای آمریکایی است و هم چنین شورولت آمریکایی که عزت آن در نزد ایرانیان زیاد است. اما ادوکلن در جعبهٔ سیاه رنگ قرار دارد و به عبارتی، رذل بودن آمریکا را نشان میدهد. با این حال این رؤیای به دست آوردن دختر برای پسران باقی میماند. همانگونه که رؤیای تحول اقتصادی از جانب سرمایه گذاریهای آمریکا در ایران در رؤیا میماند. نام «مارسیای رذل عزیز» از اینجاست که معنا پیدا میکند.
مرا بیتو سببی نیستی
«مرا بیتو سببی نیستی» یعنی تو بیدلیل پیش من نیستی. این عبارت در وحلهٔ اول معنایش را بروز نمیدهد. میبایست بالا و پایینش کنی که دریابیاش. ابهام دارد. میتواند معناهای دیگری را نیز در خود داشته باشد. برای راوی سبب خودِ سبب است. و سرتاسر متن داستان در ابهام است در اینکه چه چیز سبب است و سبب، سبب چیست و راوی و پسرها دنبال سبب چه چیزی باید بگردند. و پدیدهٔ «چیز» در عین حال که بر اثر تکرار زیاد «چیزیتش» را نشان میدهد ولی در هالهای از ابهام نیز قرار دارد که بالاخره این چیز چیست. و نویسنده این ابهام را برای خودداری از بیپرده نویسی در داستان از آغاز تا انتها نمیراند، بلکه عامدانه همه چیز را در ابهام قرار میدهد همان گونه که هست. حرکتهای دختر تحصیل کردهٔ آمریکا با توهمات و رؤیاهای پسران آغشته است. اشتیاق پسران است در واقع که در حرکات دختر ابهام ایجاد میکند. توهم در درون خود آنهاست. همچنانکه در حرکت دولتیان با آمریکا نیز این توهم وجود دارد. خواسته وجود دارد به علت توهمی که از جانب آمریکا ایجاد شده است. اما هیچ چیز روشن نیست. لذا در ابهام میماند.
این دانشجویان در واقع به دنبال هویتی جدید هستند. پس از سالها که با محدودیتهای تعیین شده توسط کسانی دیگر در اجتماع زیستهاند، محدودیتهایی که با طبیعت بشر آزاد خوانایی نداشته است. رؤیای دختر تحصیل کردهٔ آمریکا یا رؤیای زندگی در آمریکای آزاد، در واقع در جستجوی هویت جدیدی است که در عین حال نسبت به آن توهم نیز وجود دارد و هم چنین در جستجوی این هویت جدید موانع زیادی هست. هانا آرنت فیلسوف و تئوریسن مطرح، پنجاه سال پیش از اینکه اعتقاداتش دربارهٔ «ابتذال شر» (Banality of Evil) و اینکه چگونه در یک جامعهٔ دیکتاتور زده، کرامت (dignity) افراد گرفته میشود و آنها را از هویت خالی میکند، میگوید وقتی نتوانی برای هویت خود در وطنت بجنگی در جای دیگری در جستجوی آن خواهی بود.
ابهام در فرم نگارش در تطابق کامل قرار دارد با ابهام و توهماتی که در داستان جریان پیدا میکند. عنوان داستان نیز در ابهام قرار دارد و ما میبایست داستان را با دقت بخوانیم تا بفهمیم که چرا «مارسیا»، چرا «رذل » و چرا «عزیز». شیوهای که یزدانبد به کار میبرد، در نوع خود، در داستان نویسی ایران نوین است. یک اینکه به صورت نامه مینویسد داستان را خطاب به آن دختر. کمتر ما با چنین شیوهای رو به رو بودهایم. دوم اینکه بندها قطعه قطعه به نظر میآیند همانگونه که خوابهای ما نیز قطعه قطعهاند، که شکلی از نگارش به صورت پست مدرنیسم است. دیگر اینکه خواننده با یک داستان خاصی که بخواهد پیگیرش بشود و اوج و فرازی در آن بیابد رو به رو نیست. و همهٔ اینها در شکل ابهام آمیز و تکرار واژههای منظور نویسنده با استفاده از آیرونی، و درهم آمیزی آن با هیجانات عاشقانه که بسیار طبیعی و واقعی و دل انگیزند، داستانی با خلاقیت داستان نویسی مدرن و پست مدرن به وجود آورده است.
مهین میلانی
ادبیات اقلیت / ۲۶ مهر ۱۳۹۵