احمد ابوالفتحی: برای «نائل» شدن ابتدا باید «رسید» Reviewed by Momizat on . ادبیات اقلیت ـ شاعران، نویسندگان و اهل قلم، نگاه‌های متفاوتی دربارۀ انتخابات اسفند ۱۳۹۴ ایران، دارند. در پرونده «آن که گفت آری و آن که گفت نه» اظهار نظرها و یاد ادبیات اقلیت ـ شاعران، نویسندگان و اهل قلم، نگاه‌های متفاوتی دربارۀ انتخابات اسفند ۱۳۹۴ ایران، دارند. در پرونده «آن که گفت آری و آن که گفت نه» اظهار نظرها و یاد Rating: 0
شما اینجا هستید:خانه » آرشیو » احمد ابوالفتحی: برای «نائل» شدن ابتدا باید «رسید»

احمد ابوالفتحی: برای «نائل» شدن ابتدا باید «رسید»

احمد ابوالفتحی: برای «نائل» شدن ابتدا باید «رسید»

ادبیات اقلیت ـ شاعران، نویسندگان و اهل قلم، نگاه‌های متفاوتی دربارۀ انتخابات اسفند ۱۳۹۴ ایران، دارند. در پرونده «آن که گفت آری و آن که گفت نه» اظهار نظرها و یادداشت‌های کوتاه و بلند برخی از آنان را گرد هم آورده‌ایم و بازنشر یا نشر داده‌ایم. تا از نگاه کسانی که حرفۀ آنان سیاست نیست و به معنای خاص کلمه «اهل سیاست» نیستند، این موضوع را بازخوانی کنیم. تلاش «ادبیات اقلیت» این بوده است، که سلایق و نظرهای متفاوت را دربارۀ این موضوع، گرد هم آورد.

احمد ابوالفتحی، نویسنده و منتقد، نوشته است:

یک. شاید بهتر این بود که می‌توانستیم به بعضی مفاهیم فکر نکنیم. ‌کاش دغدغۀ اندیشیدن به انتزاعیات فقط مخصوص دانشگاهیان می‌بود. کاش می‌شد پیِ پاسخ برای بعضی پرسش‌ها نگشت. ولی خب ناگزیریم. چون‌که بعضی پرسش‌ها و پاسخ‌های محتمل آنها از اساس بخشی از وضعیتِ روزمرۀ ماست. ما هم اگر نخواهیم، اندیشیدن به «انقلاب یا اصلاح» خودش را به ما تحمیل می‌کند. اگر از وضع موجود ناراضی باشیم خواه‌ناخواه خودش را تحمیل می‌کند.

حالا اینکه اندیشیدنمان به پاسخی ختم می‌شود یا نه، بحث دیگری است ولی خب قاعده این است که وقتی پرسش به سراغمان آمد دنبال پاسخش می‌گردیم و لااقل از هزار و سیصد و پنجاه و هفت پرسش به سراغمان آمده. یک پرسش نه. پرسش‌هایی به سراغمان آمده. مثلاً اینکه از اساس چرا باید انقلاب کرد؟ چرا انقلاب کردیم؟ برای بهتر زیستن لابد؟ یا برای رسیدن به آزادی لابد؟ یا برای عدالت اجتماعی؟ یا این پرسش که آیا در جامعۀ پساانقلابی می‌شود به دنبال زیست بهتر بود؟ یا آیا بی‌ثباتی ناشی از انقلاب هرگونه تصور برای رسیدن به اهدافی از پیش تعیین شده را ممتنع نمی‌کند؟ یا مثلاً اینکه آیا ممکن است وضعیت پساانقلابی، وضعیتی فارغ از بی‌ثباتی و جنگ قدرت و آشوب و جنگ باشد؟ و مهم‌تر از همۀ این‌ها: بدیلِ انقلاب چیست؟ وقتی از وضع موجود ناراضی هستیم و تصور بی‌ثباتی‌های بعد از انقلابی محتمل پشت‌مان را می‌لرزاند چه می‌توانیم کرد. خب لابد باید اصلاح کنیم. چی را؟ چطوری؟ دوباره پرسش و پرسش و پرسش و دوباره پاسخ‌های اما و اگر و شایدبردار. برای همین به گمان من قاطعانه‌ترین پاسخ به پرسش‌های ناشی از انقلاب را آنها دادند که با عملشان گفتند باید از اساس دلیل پرسش را منتفی کرد. چطور؟ به این شکل: برویم. از این کشور برویم. خودمان را از هر چه پرسش بی‌سروته و پاسخِ الکی است خلاص کنیم. یا چمدانمان را ببندیم و مسافرت بین‌قاره‌ای‌مان را کنیم یا اگر امکانش را نداریم، گوشمان را بگیریم و خودمان را از اندیشیدن به وضع موجود به طور کلی خلاص کنیم. اینها پاسخ قاطعی دادند به همۀ پرسش‌ها ولی خب حذف صورت مسئله چارۀ درد نیست. چرا که حتا اگر ما بخواهیم وضع موجود نخواهد خواست که دست از سرمان بردارد. پس چه غلطی بکنیم؟ اصلاحات؟ زنده‌باد عبای شکلاتی؟ ما به خردادِ پر از حادثه…؟ خب که چی؟ خسته نشدید شما؟ دست بر نمی‌دارید؟ یک چیز تازه‌تر ندارید برای عرضه؟

دو. دوگانه‌های انتزاعیِ لعنتی‌ای که با زیست روزمرۀ ما گره خورده‌اند به «انقلاب یا اصلاح» محدود نمی‌شوند. از جملۀ دیگر دوگانه‌ها شاید «آرمان یا واقعیت» باشد که البته شاید به این خاطر که میزان انتزاعی بودنش از دوگانۀ اولی بیشتر است، کمتر به آن می‌پردازیم. ولی خواه‌ ناخواه باید با خودمان کنار بیاییم و کمی در این دوگانۀ انتزاعی هم دقیق شویم. آرمان مفهومی پیچیده و شاید غیرقابل تعریف است که احتمالاً به یک هدف‌گذاری بسیار درازمدت و با حدود و ثغور نامشخص اشاره دارد. برای همین است که ما به آرمان‌هامان «نمی‌رسیم». تلاشمان را می‌کنیم که به آرمان‌هامان «نائل» شویم. رسیدن امری دم‌دستی و روزمره است. می‌شود سوار ماشین شد و به اولین شعبۀ اخذ رای «رسید» ولی نمی‌شود به اولین صندوق رای «نائل» شد. حال ‌آنکه رسیدن و نائل شدن از نظر لغوی معنایی یکسان دارند. این تمایز بسیار مهم است. تمایز میان امری در دسترس و امری دور از دسترس. تمایز میان مسافرت درون‌شهری با مسافرت بین‌قاره‌ای.

سه. خب حالا یک سوال: آیا از اساس مسافرت درون شهری از مسافرت بین‌قاره‌ای متمایز است؟ آیا از لوازم مسافرت بین‌قاره‌ای مسافرتی درون‌شهری نیست؟ یک سوالِ دیگر: آیا می‌شود دوگانۀ «واقعیت یا آرمان» را واقعی دانست؟ آیا واقعن بین آرمان و واقعیت منافاتی هست؟ آیا نمی‌شود واقع‌گرایانه رفتار کرد و آرمان‌گرا بود؟ واقعن نمی‌شود؟ آیا این تمایز را مخالفان مفهومیِ آرمان برای تحقیرِ این مفهوم وضع نکرده‌اند؟ آیا ممکن نیست که ما بر مبنای وضع موجود واقع‌گرایانه عمل کنیم و در عین حال آرمان‌گرا هم باشیم؟ آیا از اساس اگر ما بی‌عملی پیشه کنیم یا اگر از اساس صورت‌مسئله را پاک کنیم «واقعاً» می‌توانیم خودمان را آرمان‌گرا بدانیم؟

چهار. به گمان من همان‌طور که لازمۀ مسافرتِ بین‌قاره‌ای مسافرتی درون‌شهری است، لازمۀ «نائل» شدن به آرمان‌های انسانی هم تن دادن به واقعیت است. سال هشتاد و چهار تصمیم گرفتیم در مرحلۀ دوم انتخابات به هاشمیِ رفسنجانی رای بدهیم. مایی که تصمیم گرفتیم عده‌ای آدمِ حدودِ بیست ساله بودیم در دانشگاه تهران که هیچ میلی برای رای دادن به هاشمی نداشتیم. چرا که از منظر ما او نمودی از جنایت علیه بشریت بود. تصمیم گرفتیم که با خبرنگاران هماهنگ کنیم که به شعبۀ اخذ دانشگاه تهران بیایند. تا ما دماغمان را بگیریم و رای‌مان به هاشمی را درون صندوق بی‌اندازیم. ما تصور می‌کردیم می‌شود بدون آزرده شدن مشاممان با بوی گند واقعیت گامی در مسیر آرمان برداشت. تصور اشتباهی بود. ما ناگزیر بودیم به هاشمی رای بدهیم اگر که آرمان‌گرا می‌نامیدیم خودمان را. چون که تصمیمی قطعی داشتیم که انقلابی نباشیم و از وضع موجود هم ناراضی بودیم. ما چند نفر به هاشمی رای دادیم ولی بسیاری از ما که تصمیم قاطع برای انقلابی نبودن را نگرفته بودند و لابد تصور می‌کردند تغییر نظام چیزی شبیه تغییر مدل مو است رای ندادند. بسیاری از آنها هنوز هم خام‌اندیشانه فرق بین تغییر نظام و تغییر مدل مو را به خوبی متوجه نمی‌شوند. خب نمی‌شوند. کاری نمی‌شود کرد. عده‌ای هم از بیخ صورت مسئله را پاک کرده‌اند. نظام را نمی‌شود تغییر داد ولی مکان زیست را می‌شود تغییر داد. زیست عینی اگر نشد مکان زیستِ ذهنی را که می‌شود تغییر داد. این گروه‌ها مخاطب این نوشته نیستند. ولی اگر از این گروه‌ها نیستیم باید بدانیم که برای نائل شدن ابتدا باید رسید. به اولین شعبۀ اخذ رای. جمعه هفتم اسفند ماه. باید به لیست رای داد. به تمامِ دو لیستِ ائتلافِ امید. هر دو لیست بوی گند می‌دهند ولی چه می‌شود کرد؟ واقعیت گاهی هم خوشبوست ولی بسیاری وقت‌ها هم بوی خوبی نمی‌دهد. نمی‌شود فقط وقت‌هایی که بوی خوبی می‌دهد واقع‌گرا بود.

ادبیات اقلیت / ۵ اسفند ۱۳۹۴

تمامی حقوق برای پایگاه اینترنتی «ادبیات اقلیت» محفوظ است.

رفتن به بالا