عهد عتیق و گرته‌های روایی Reviewed by Momizat on . تنخ. این کوته‌نوشت بر سه واژه دلالت می‌کند: 1. تورات؛ 2. نویئیم؛ 3. کتوویم. این هر سه اکنون در اثری با عنوان «عهد عتیق» گرد آمده‌اند. بخش اول را بیش‌تر با نام « تنخ. این کوته‌نوشت بر سه واژه دلالت می‌کند: 1. تورات؛ 2. نویئیم؛ 3. کتوویم. این هر سه اکنون در اثری با عنوان «عهد عتیق» گرد آمده‌اند. بخش اول را بیش‌تر با نام « Rating: 0
شما اینجا هستید:خانه » یادداشت » عهد عتیق و گرته‌های روایی

عهد عتیق و گرته‌های روایی

یادداشتی از مهدی فردوسی مشهدی
عهد عتیق و گرته‌های روایی

تنخ. این کوته‌نوشت بر سه واژه دلالت می‌کند: ۱. تورات؛ ۲. نویئیم؛ ۳. کتوویم. این هر سه اکنون در اثری با عنوان «عهد عتیق» گرد آمده‌اند. بخش اول را بیش‌تر با نام «اسفار خمسه» می‌شناسیم. بخش دوم «اسفار انبیا» و بخش سوم «مکتوبات» است. این جُنگ که نویسندگان فراوانی آن را در درازنای سال‌ها و سده‌ها نوشته‌اند، درون‌مایه‌ای با محوریت تاریخ‌، شریعت‌، حکمت‌، نیایش، شعر و پیش‌گویی دارد. بیش‌تر کتاب‌های تنخ، عِبری و اندکی از آنها، کلدانی‌‌اند. تنخ ۳۹ و بنابر دیدگاهی، ۴۶ بخش دارد که مسیحیان و مسلمانان آن را «عهد قدیم» می‌نامند. از همه بخش‌های این جُنگ عتیق به‌ویژه از بخش نخست آن، چیزهایی با تغییر لفظ و معنا یا هر دو، به جُنگ‌های رِوایی مسلمانان درآمده است که آنها را با نام «اسرائیلیات» می‌شناسیم.

برخی از عامیان مُعمَم که نه در تاریخ ادیان ابراهیمی دستی دارند و نه از کسی اجازه تحدیث گرفته‌اند و نه خود مایه‌ای برای حدیث‌پژوهی دارند، با اعتمادی به ضابطه به محدثان متقدم و از سر ارادت به آن بزرگواران، درون‌مایه کتاب‌هایشان را برای مردم می‌خوانند و پرسش‌های مَردافکنی در ذهنشان می‌نشانند که نمونه زیر، مُشتی از خروار آنهاست:

سِفر پیدایش (نخستین پاره از بخش نخست تنخ) در هفت آیه داستانی را درباره مواجهه نوح با سه پسرش چنین نقل می‌کند:

«و نوح به فلاحت زمین شروع کرد و تاکستانی غرس نمود و شراب نوشیده، مست شد و در خیمه خود عریان گردید و حام، پدر کنعان، برهنگی پدر خود را دید و دو برادر خود را بیرون خبر داد و سام و یافث، ردا را گرفته، بر کتف خود انداختند و پس‌پس رفته، برهنگی پدر خود را پوشانیدند و روی ایشان باز پس بود که برهنگی پدر خود را ندیدند و نوح از مستی خود به هوش آمده، دریافت که پسر کِهترش [کوچک‌ترش] با وی چه کرده بود؛ پس گفت: کنعان ملعون باد! برادران خود را بنده بندگان باشد و گفت: متبارک باد یهوه خدای سام! و کنعان، بنده او باشد! خدا یافث را وسعت دهد و در خیمه‌های سام ساکن شود و کنعان بنده او باشد» (پیدایش: ۹، ۲۷-۲۰).

محمدباقر مجلسی نیز به نقل از محمد بن‌علی بن‌بابویه قمی (شیخ صدوق) در علل الشرایع از علی بن‌محمد عسکری (ع) چنین نقل کرده است:

نوح دو هزار و پانصد سال زیست و روزی در کشتی خوابیده بود که باد عورت او را مکشوف کرد. حام و یافث خندیدند، اما سام آنها را از این کار بازداشت، بلکه هر گاه جامه نوح پس می‌رفت، سام عورت پدر را دوباره می‌پوشاند [تا اینکه نوح بیدار شد و ماجرا را دانست] و دست به آسمان برداشت و چنین می‌گفت: خدایا! آب کمر حام را دگرگون کن تا جز سیاه از وی متولد نشود. نیز آب کمر یافث را دگرگون کن! بنابراین، همه سودان (سیاه‌ها) از حام و همه تُرک‌ها و اِسلاوها (صقالبه) و چینی‌ها و یأجوج و مأجوج از یافث و همه سفیدها از سامَند (محمدباقر مجلسی، بحار الانوار، ج ۶، ص ۳۱۴).

گوینده و مُبلغ دانا، در نقل چنین روایاتی، محتاطانه زبان می‌جنباند. بگذریم که تقسیم نژاد انسانی به سفید و سیاه و سرخ و زرد، دیدگاه زیست‌شناختی منسوخی است و اکنون انسان‌شناسان زیستی بر پایه دیدگاه تکاملی‌شان، معتقدند رنگ‌دانه‌های پوست انسان بر اثر اوضاح محیط و میل به سازگاری بدن با آن، تغییر می‌پذیرند؛ یعنی معتقدند انسان یک نژاد دارد و تفاوت رنگ پوست، اکتسابی است.

حتی با فرض پذیرش دیدگاه چهار یا پنج نژادی (یعنی افزون نژاد استرالیایی به چهار نژاد پیش‌گفته)، این روایت با آیه ۲۲ سوره روم ناسازگار می‌نماید که می‌گوید: «دگرگونی زبان‌ها و رنگ‌های شما، نشانه‌ای از نشانگان خداست» [نه حاصل نفرین پیامبر خدا].

مهدی فردوسی مشهدی / کانال واژه

ادبیات اقلیت / ۲۰ مرداد ۱۳۹۵

تمامی حقوق برای پایگاه اینترنتی «ادبیات اقلیت» محفوظ است.

رفتن به بالا