::مدرسه خوشبختی::
درباره عطسه
***
میخواهم درباره عطسه حرف بزنم و شادیاش را بسنجم. عطسه هوا را به شدت و ناگهان از ریهها بیرون میراند. معمولاً چشمتان را هم میبندید چون عطسه، تنش لذتبخشی در شما درمیاندازد و سپس آرامش میدهد. عطسه تکانی به قلب هم وارد میکند تا اگر لحظهای از جنبش افتاده، دوباره زنده شود و بتپد. میگویند آدم بعد از اینکه از گل آفریده شد عطسه زد. جبرئیل آن عطسه را در شیشه ای حبس کرد تا بعدها با آن، عیسا را در مریم بدمد. پس عطسه آفرینشگر است. لااقل از دید انسانهای پیش از ما و این البته ما را به فکر باید وادارد که ربط عطسه با آفرینش چیست. اما چرا؟ اسطورهها میگویند گربه و خوک از عطسه شیر و فیل پدید آمدهاند. عطسه باعث شباهت است، شباهت محصول عطسه با عطسهزننده. دهخدا نوشته به صدایی که هنگام ریختن شراب از بطری به وجود میآید “عطسه شیشه” میگویند. عطسه گونهها را سرخفام میکند و این یعنی زیبایی را در زنها میافزاید. شاید بگویید عطسه میتواند نشانه بیماری هم باشد اما چه غافلیم از زنان اروپای عصر ویکتوریا که با مالیدن پماد سرب به پوست دوست میداشتند رنگ پریده و بیمار جلوه کنند. همچنین، عطسه باعث یک صدای “آپیچو” مانند میشود. این صدای عطسه را در هر زبانی، به یک شیوه متفاوت آوانگاری میکنند. چون صدایی است که از قید و بند مخارج حروف الفبا، آزاد است و بیاختیار از دهان و بینی بیرون میزند. و همین بی قیدی و بیاختیاریاش، گوشهای ناشناخته از شخصیت را فاش میکند. یک امکان نامکشوف. اغلب هم طنزآمیز. چه بسا آوانگاری عطسه را در کتابهای کمیک استریپ هم دیدهاید داخل ابرکهای دیالوگها. چه حالی بودید وقتی کتابهای کمیک ورق میزدید؟
(یادداشتهای اینستاگرامی مرتضا کربلایی لو)
ادبیات اقلیت / ۴ شهریور۱۳۹۷