::مدرسه خوشبختی::
رازداری و مناطق تاریک هستی
ادبیات اقلیت ـ “رازداری و مناطق تاریک هستی” در مجموعۀ مدرسه خوشبختی نوشتۀ مرتضا کربلایی لو:
***
با دوستی در کافه از عشق مخفیاش حرف میزدیم. شانزده سال پنهانی دوستش داشته و در موقعیتهای مختلف به او مهر ورزیده. یک شراب کهنه. ازش پرسیدم تو چطور میتوانی همچو چیز سنگینی را مخفی نگه داری؟ شاید من نتوانم. گفت من از رازداری لذت میبرم. برایم فقط یک آموزۀ اخلاقی نیست. او درست میگوید. راز، هرچه باشد، قوی است و راز را نگاه داشتن و فاش نکردن، ذخیره کردن شادی است. چراکه با کتمان یک راز، یک جور شباهت و خویشاوندی خودمان را با مناطق تاریک هستی اثبات و تمرین میکنیم. مناطق تاریک جای چشمههای حیاتاند. یادمان باشد همیشه منابع نور و انرژی، در ظلمات واقع میشوند. و ظلمات در ماندن بر تاریکی خود، سرسختاند. هر نوری که به آنها بتابانیم، پسش میزنند. مثل کسی که به ما اصرار کند رازی را با او در میان بگذاریم، اما ما امتناع کنیم. این امتناع نهتنها نمیگذارد راز فاش شود و انرژیاش برای خودمان بماند که با جلب توجه طرف مقابل، افزون هم میشود. رازداری متعالی آن است که حتا نگذاری بفهمند تو رازی را نگاه داشتهای. این عبارت در وصف بعضی انسانها توصیف پرقدرتی است: «او رازهایش را با خودش به گور برد.» این تصویر بالا، قسمتی از کتابخانه است که در واقع دری به جایی پنهان است. اگر ما در این کتابخانه به قرائت کتابی بنشینیم در حالی که میدانیم آن قسمت، فقط قفسه نیست بلکه دری به مکانی مخفی است، شادتر از کسی هستیم که نمیداند. و به محض اینکه آن را افشا کنیم، غم ما را فراخواهد گرفت. و این سؤال را باید پرسید که آیا میتوان به استقبال از یک راز رفت؟ یا رازها فقط پیشامدند و به اختیار ما نیستند؟
(یادداشتهای اینستاگرامی مرتضا کربلایی لو)
ادبیات اقلیت / ۱۰ شهریور ۱۳۹۷