سه شعر از زهرا حیدری
ادبیات اقلیت ـ سه شعر از زهرا حیدری:
۱
پروردگارا جدی بگیر
کرمها گرم غوطه در معانی خاکاند
و سکوتشان
پر از عاشقانههای ناتمام مردههاست
به پرندگانت بگو
بیدست و پاییشان به گردن توست
وگرنه زمین
آنقدر زیر و رو
که ساکنان جهانهای فرودین
به نگهبانی آتش برگردند
به رؤیت ماه…
***
۲
«در نمادها پسر نماد خود دوم است و بنفشه تجسد پسر خدا»
من درد میکشم
تو پنجه به مرگ.
عزیزم! تو پسر آسمان نیستی
سقوط کن
با خون که از عادتهای قدیمی من است.
پیش از آنکه زانوهایت کبود،
پیش از آنکه کبودی با تو به مدرسه بیاید،
با تو بالغ شود
و زیر موهای مردانهات لانه کند،
سقوط کن
پیش از آنکه پایینت بیاورند،
گوش بخوابانی
و به بنفشههای وحشی حق بدهی.
***
۳
دستهای تو که میوزد
آزادی،
باد در سرنوشت آهوهاست
و سنگ میطلبد
روح شناور در شوکران شرق.
بالای کوه ایستادهای
و باران خواهی مرا میبینی،
اشاره کن به ابر
به صاعقه
به شروع…
تا گاوی
یخهای نیمکرهٔ شمالی را میلیسد
و خروج ما از اندیشه پدر حتمی ست.
ادبیات اقلیت / ۱۱ بهمن ۱۳۹۵