سه پاره شعر از شیرکو بیکس
ادبیات اقلیت ـ سه پاره از شعر شیرکو بیکس / ترجمۀ سید هژیر ابراهیمی
۱
آن زمین لخت
که بهارش از بوسههای من نشد
امسال میروید؛
زیر لب آنها را
تکه ابری گفت.
۲
به روی هیچکس نمیخندد
تهران
که یاور مرگ است، تهران پیراهن عزا به تن شعر پوشاند؛
و موسیقی را ول کرد
چون بیوهای تنها،
تهران.
۳
توی باغ اون روز
پاییز و دیدم؛ انقدر باشکوه
تا دستشو ببوسم؛
بهش گفتم: باور کن،
فرقی بین شماها نمیبینم.
ادبیات اقلیت / ۲۱ اسفند ۱۳۹۴