::مدرسه خوشبختی::
شادی و اضطرار/ شادی زمان را آب میبرد
ادبیات اقلیت ـ “شادی و اضطرار / شادی زمان را آب میبرد” در مجموعۀ مدرسه خوشبختی نوشتۀ مرتضا کربلایی لو:
***
زندگیهای پر از نقاط اضطرار و ناچاری، شادترند از زندگیهایی که پر از دوراهیهای امکان و شرایط رفاه پر از اما و اگرند. آدم مضطر اما و اگر نمیکند. اما چه حرف بیربطی! ناچارشدن در موقعیتهای دشوار، کجایش شادیبخش است؟ وقتی همۀ درها بسته میشود، وقتی در کشتی دچار طوفان میشوی، وقتی همه از تو رو برمیگردانند، وقتی تنها میمانی، اینها مگر اضطرار نیست؟ چرا باید وقتی گرفتار این ضرورتها میشوم، شاد باشم؟ راه دور نمیرویم. به زمان توجه کن و ببین که در این موقعیتها چگونه میگذرد؟ با شتاب یا سنگین؟ زمان بازتابی از حال توست. اگر با شتاب بگذرد از جنبش درونت خبر میدهد و از انرژی بالایی که برای در افتادن با بحران صرف میکنی. پیداست درافتادهای و چه کسی جز یک موجود قوی با شرایط درمیافتد؟ اما اگر کند میگذرد، یعنی یکجا متوقفی و مجال غصه خوردن داری. غصه لنگر است و با گذر زمان ناسازگار است. غصه میخواهد پای زمان را کند بکند تا در اعماق روانت تهنشین شود. تا حالا کسی را دیدهاید بگوید «میخواهم یکی دو ثانیه، یک دقیقه غصه بخورم و بعد به کارم برسم»؟ غصه خوردن حال وقتگیری است و مثل نشخوار، مجال و لمیدن در سایه میخواهد. به گذشته نگاه کنید. به بدترین روزهایی که گذراندهاید. اکنون به نظر کوتاهتر میآیند یا درازتر؟ به همان نسبت که شما گذشته و عمر را کوتاهتر میبینید، مثل برق آمده و رفته، انگار همین دیروز بوده، به همان اندازه شادی پنهان در آنها را بیشتر درمییابید. منتها باید فاصله میگرفتید تا شادی را میدیدید. شادی زمان را آب میبرد و کوتاه میکند.
(یادداشتهای اینستاگرامی مرتضا کربلایی لو)
ادبیات اقلیت / ۹ شهریور ۱۳۹۷